اشغال در حقوق بین الملل با تأکید بر وقوع آن در دو دهه در 248صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
اشغال در حقوق بین الملل با تأکید بر وقوع آن در دو دهه
مقدمه
از ابتدای تشكیل جوامع بشری ، در موارد عدیدهای دولتها به قصد گسترش و بسط قلمرو حاكمیـّت خود اقدام به شعلهور ساختن آتش جنگ نموده و سرزمینهای یكدیگر را مورد تجاوز قرار داده و ضمن تصرف و اشغال تمامی یا بخشی از اراضی همدیگر ، اقدام به توسعه و گسترش قلمرو خود مینمودند . نتیجه فتح در یك جنگ ، اشغال سرزمین مغلوب بوده و مردم آن سرزمین ناچاراً مطیع اهداف و برنامههای دولت غالب میگردیدند .
تا اواخر قرن 17 میلادی ،اشغال نظامی ، انتقال حكمیـّت را به نفع كشور اشغالكننده در بر میداشت . به همین دلیل قواعد و مقرراتی كه هنگام اشغال نظامی سرزمین بیگانه ، قابلیـّتاجرایی داشته باشد ، موجود نبوده و كمبود آن نیز احساس نمیشد .
بنابراین در مورد سكنه مناطق اشغالی كه پساز تصرف بهطور خودكار ، اتباع دولت فاتح محسوب میشدند ، قوانین و مقررات دولت فاتح نیز اجرا میشد .
اما از اوایل قرن هیجده میلادی دیدگاههای جدیدی در این خصوص به وجود آمد كه بر اساس آن انضمام سرزمین اشغالی به دولت اشغالكننده را از نظر بینالمللی غیرقابل قبول میدانست . این نگرش جدید پایهگذار معاهداتی گردید كه به تدریج در حال توسعه و تكامل است . این معاهدات شامل قواعد و مقرراتی است كه بر سرزمینهای اشغالی حاكم بوده ، حقوق و تكالیف ساكنین مناطق اشغالی و دول اشغالكننده را در بر دارد .
این تحقیق شامل دو بخش كلّی است كه در بخش اول آن ابتدا كلیاتی شامل مفهوم اشغال ، شرایط تحقق آن ، انواع و ماهیت آن بیان شده و سپس در فصل دوم ، منابع بینالمللی موجود و حاكم بر اشغال و عوامل مؤثر بر وضع آن مورد ارزیابی قرار میگیرد . در ادامه به بررسی آثار حقوقی ناشی از اشغال نظامی پرداخته خواهد شد .
در بخش دوم ضمن بیان مصادیقی از اشغال نظامی در سطح بینالمللی ، بر موارد وقوع آن در دو دهه اخیر ، تأكید خواهد شد .
در فصل اول این بخش ، وضعیـّت اشغال در دو جنگ بزرگ جهانی و سپس اشغال ویتنام مورد ارزیابی كلّی قرار گرفته و سپس در فصل دوم ابتدا اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق كه تا اوایل دهه نود ادامه داشت ، بررسی گردیده و در ادامه بحران بالكان و اشغال جمهوریتازه استقلال یافته بوسنیهرزگوین توسط ارتش یوگسلاوی سابق مورد تحلیل قرار میگیرد . سپس جنگ عراق با ایران و اشغال بخشهایی از كشورمان مورد ارزیابی قرار گرفته و پساز آن وضعیـّت اشغال كویت توسط عراق و اشغال افغانستان توسط ایالات متحده آمریكا و متحدانش در ناتو و در نهایت وضعیـّت اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریكا به همراه انگلستان و تعدادی از همپیمانانش مورد تحلیل حقوقی قرار میگیرد .
همچنین در هركدام از مباحث یا مصادیق ذكر شده در این بخش ، زمینهها و علل وقوع جنگ و متعاقب آن اشغال نظامی بیان شده ، اقدامات و مصوبات سازمان ملل متحد و شورای امنیـّت و نیز واكنش جامعه بینالمللی نسبت به مصادیق فوق موردتحلیل قرار گرفته و در پایان موارد نقض معاهدات بینالمللی حاكم بر مناطق اشغالی در مصادیق یاد شده از دیدگاه حقوق بینالملل ارزیابی میگردد .
بخشاول :
بررسی كلّی نظام حقوقی اشغال از نظر
حقوق بینالملل
فصل اول :
مفهوم اشغال ، شرایط تحقق ، انواع و ماهیت آن
مبحث اول : مفهوم اشغال
در ادبیات حقوق بینالملل ، « اشغال» معانی مختلف و متفاوتی دارد . بهطوركلّی اشغال یا به عنوان یك روش كسب سرزمین بلاصاحب است و یا استیلای نظامی بر سرزمین متعلق به دیگر دولتها . از طرفی كلمه اشغال ، در معنی لغوی آن در كتب لغت و معنی معتبر جهانی به معانی « تصرّف نظامی كشوری به وسیله كشور فاتح بیگانه » یا « تصرف فضا و زمان » یا « در اختیار گرفتن كشوری »[1] به كار رفته است . اما از نظر اصطلاحی« پروفسور شارل روسو» اشغال را اینگونه تعریف میكند :
« اشغال استقرار نیروی نظامی بر سرزمین دشمن است كه در زمانی كم و بیش طولانی صورت میگیرد ، اما اساساًًموقّتی است.[2] »
به نظر میرسد قید موقّتی بودن به منظور احتراز از دائمی بودن اشغال آمده اما خود
این قیددر تعریف فوق ممكن است ایجاد اشكال نماید ، زیرا میتوان چنین نتیجه گرفت كه اگر اشغال تداوم یافت و دائمی شد دیگر اشغال نبوده وممكن است عناوین دیگری مانند انضمام و غیره برآن صدق كند و این به معنی مشروعیـّت یافتن هر نوع اشغال آنهم به صرف گذشت زمان طولانی است این در حالیست كه گذشت زمان در وضعیـّت اشغال غیر قانونی ، تغییری ایجاد نمیكند ، بلكه تغییر وضعیـّت اشغال از طریق قانونی به عناوینی مانند انضمام ، در قالب معاهدات منعقده قانونی امكان مییابد نه اینكه گذشت زمان خود به خود باعث چنین تحولی شود .
دكتر واحدی اشغال را از نظر مفهوم حقوقی اینگونه تعریف میكند :
« اشغال یعنی ورود نیروهای نظامی یك كشور به خاك كشور دیگر و به دست گرفتن زمام امور آن كشور و جانشین نمودن تسلط خود برحاكمیـّت دولت اشغال شده. »
در خصوص تعریف فوق لازم به ذكر است كه لازمه اشغالی تلقیشدن یك سرزمین ، تسلط و حاكمیـّت دولت اشغالكننده بر اراضی اشغالی نمی باشد ، اما قدر مسلم اینكه تا زمانیكه تسلط اشغالكننده بر سرزمین اشغالی كامل نشده باشد ، قواعد بینالمللی اشغال ( كه در مباحث بعدی ذكر میشود ) قابلیـّت اعمال و اجرا نداشته و الزامی نمیشود.
سومین تعریف اشغال از نظر مفهوم اصطلاحی توسط هك ورس1حقوقدان آمریكایی ارائه شده است :
« اشغال یعنی به تصرف در آوردن و تحت اختیار گرفتن عمدی یك سرزمین توسط دولت دیگرمشروط بر اینكه دولت اشغالكننده مستقل بوده و تحت الحمایه نباشد .»2
در تعریف اخیر مشخص نیست كه منظور از قید « عمدی » چیست ؟ ممكن است مقصود این حقوقدان از اضافه نمودن این قید در تعریف اشغال ، دوری جستن از مواردی باشد كه اشغال یك سرزمین به صورت غیرعمدی صورت میپذیرد و چنین اشغالی از نظر ایشان اصولاً اشغال نبوده و خارج از این مقوله میباشد . در این صورت ذكر این نكته ضروری است كه تصور واقعه اشغال به صورت غیرعمدی بسیار دور از ذهن مینماید چرا كه وقوع چنین عملی در یك لحظه اتفاق نمیافتد ، بلكه مقدمات فراوانی بایستی انجام پذیرد تا یك سرزمین به اشغال درآید . از جمله این مقدمات آماده نمودن ارتش ، تهیه اسلحه و مهمات كافی و بسیاری از موارد جزئی دیگر . لذا طبیعی است كه چنین عملی با این مقدمات فراوان كه تهیه آن نیاز به زمان نسبتاً طولانی دارد ، نمیتواند به صورت غیرعمدی اتفاق افتد . بنابراین قید عمدی بودن میتواندیك قید اضافی باشد ، مگر اینكه اینگونه تصور شود كه منظور هك ورس از گنجاندن این قید در تعریف اشغال ، تكیه بر خصمانه بودن آن (یعنی همراه با سوء نیت ) داشته باشد كه در این صورت تعریف مذكور جامع نبوده و نوعی از اشغال كه به اشغال با مصلحت معروف است از تعریف مذكور خارج میشود .
بنابراین از مجموع مطالب فوق میتوان چنین نتیجهگرفت كه از نظر اصطلاحی اشغال یعنی:
« تصرف و در اختیار گرفتن یك سرزمین توسط قوای نظامی یك دولت و جانشین نمودن قدرت و حاكمیـّت دولت اشغالكننده بر سرزمین اشغالی و یا سعی و تلاش در به دست گرفتن حاكمیـّت بر آن اراضی . »
آنچه كه مسلم است منظو از اشغال در مبحث مخاصمات مسلحانه ، اشغال نظامی است. بهاینمعنیكه نظامیانیككشور وارد خاككشور دیگر شده و زمام امور آن را بدست میگیرند .
تفاوت اشغال با تهاجم
تهاجم نظامی عملی است خصمانه كه با هجوم و یورش شدید نیروهای مسلح یك كشور متخاصم به خاك كشور دیگر اتفاق میافتد .
تهاجم ، اشغال نمیباشد بلكه میتواند مقدمهای بر واقعه اشغال بوده و اشغال در اصل متفاوت از تهاجم و از نظر زمانی مؤخر بر آن است . چرا كه تهاجم نظامی و به عبارت دیگر تجاوز مسلحانه یا تاخت و تاز شدید ، برای تحقق اشغال یك سرزمین لازم است . البته موارد اندكی از اشغال نیز وجود دارد كه قبل از آن تجاوز یا تهاجمی صورت نگرفته و در واقع عمل اشغال با رضایت كشور اشغال شده و اغلب بر اساس توافق بینالمللی انجام میپذیرد . به عنوان مثال در سال 1968 كشور چكسلواكی به وسیله نیروهای نظامی اعضای پیمان ورشو به اشغال درآمد كه این عمل مواردی است از اشغال با مصلحت كه بر اساس توافقی بینالمللی به وقوع پیوسته است.1
از طرفی تهاجم یك پدیده نظامی است كه صرفاً به مسائلی چون هدایت عملیات جنگی مربوط میشود . به عبارت دیگر تهاجم مشمول یك دسته عملیات نظامی است . در حالیكه اشغال ، مستلزم اعمال اقتدار مؤثر از سوی كشور دشمن در قلمرو كشور اشغال شده است كه منجر به از بین رفتن زوال حكومت موجود در اراضی اشغالی میگردد.
رابطه تجاوز با اشغال
قطعنامه تعریف تجاوز به شماره 3314 در تاریخ 14 دسامبر 1974 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید كه بر اساس این قطعنامه ،مفهوم تجاوز عبارتست از :
« كاربرد نیروهای مسلح توسط یك دولت علیه حاكمیـّت ، تمامیـّت ارضی ، یا استقلال سیاسی دولتی دیگر ، یا كاربرد آن از دیگر راههای مغایر با منشور ملل متحد ، آنچنانكه در این تعریف آمده است . [3]
ماده 3 قطعنامة مذكور اقداماتی را كه دارای كیفیت تجاوز هستند را در هفت بند اعلام میكند كه بند اول آن مستقیماً به موضوع اشغال نظامی اشاره مینماید :
« تهاجم یا حمله نیروهای مسلح یك دولت به سرزمین دولتی دیگر یا هرگونه اشغال نظامی، هر چند موقّت ، ناشی از چنان تهاجم یا حملهای ، یا هرگونه ضمیمه سازی سرزمین یك دولت یا قسمتی از آن با استفاده از زور . . . »
با دقّت در مفهوم ماده 3 میتوان در یافت كه هرگونه اشغال نظامی خاك بیگانه یا ضمیمه سازی سرزمین یك دولت به دولت دیگر از مصادیق تجاوز محسوب میگردد . پس هرگونه اشغال نظامی بدون مجوز بینالمللی ، تجاوز نیز محسوب میگردد ، ولی هر تجاوزی لزوماً همراه با اشغال نبوده و قواعد ومقررات اشغال در مورد آن كاربرد ندارد ، بلكه ممكن است مشمول شش بند دیگر ماده 3 قطعنامه تعریف تجاوز گردد .
مبحث دوم : شرایط تحقق اشغال
با توجه به تعریف و توضیحاتی كه در مبحث اول از اشغال گردید ، میتوان چنین نتیجه گرفت كه برای تحقق اشغال در مفهوم بینالمللی ، وجود شرایط ذیل ضروری است :
1 ) اولین شرط اساسی و لازم جهت وقوع اشغال ، وجود حد اقل دو دولت است كه یكی قدرت اشغالكننده و دیگری كشور اشغال شده ( حاكم قانونی ) محسوب میشود . بنابر این شورشهای داخلی ، كودتا و انقلابهایی كه باعث سرنگونی یك حكومت یا یك دولت میشود ، اشغال محسوب نمیگردند ، هرچند حاكمیـّت از یك دولت سلب و گروهی دیگر آن را به دست میگیرد، حتی گاهی این اعمال در مواقعی مانند كودتای نظامی ، با دخالت یا مستقیماً توسط قوای نظامی صورت میگیرد اما واضح است كه هیچ كدام از اینگونه وقایع اشغال تلقی نمیشود.
به عنوان مثال انقلاب اسلامی ایران یكی از مواردی است كه با وقوع آن یك دولت به طور كامل اضمحلال یافته و به جای آن دولتی دیگر با مشخصههایی كاملاً متفاوت و بعضاً متضاد با دولت قبلی روی كار آمد كه این عمل در مرحله اول با راهپیماییها و تظاهرات خیابانی و سپس در مرحله پایانی با درگیریهای مسلحانه همراه بود . بدهی است كه چنین تغییر یا تبدیل حكومتی ( هر چند بنیادین ) نمیتواند مواردی از اشغال یك دولت یا سرزمین تلقی شود ، چراكه همه این اتفاقات در درون یك دولت _ كشور صورت پذیرفته و اثری از دخالت یا تسلط نظامی دول خارجی در آن مشهود نمیباشد .
2 ) شرط دوم برایتحقق اشغال زوالحكومت موجود قبلی درسرزمین اشغالی است. به عبارت دیگر كشور اشغال شده قدرت حاكمیـّت خود را از دست داده ، اقتدار و تسلط بر سرزمین اشغالی نداشته باشد .
لازم به ذكر است تا زمانیكه دولت حاكم قانونی ، تسلط خویش را به طور كامل بر اراضی مورد اشغال از دست نداده باشد ، مفهوم اشغال از نظر حقوق بینالملل و در جهت شمول قواعد خاص در آن موضوعیت نمی یابد . به عبارت دیگر قواعد حاكم بر اشغال زمانی قابلیـّت اجرا و اعمال در اراضی اشغالی مییابد كه دولت حاكم قانونی اقتدار خویش را در اراضی اشغالی كاملاً از دست بدهد.
3 ) شرط سوم از شرایط تحقق اشغال از دیدگاه حقوق بینالملل این است كه علاوه بر دو شرط قبلی ( یعنی بین الدولی بودن موضوع اشغال و زوال تسلط حكومت حاكم قانونی بر سرزمین اشغالی ) دولت اشغالكننده نیز بر كشور اشغال شده مسلط گردیده و به طور عملی حكومت نماید . چرا كه صرفاً عدم توانایی هیأت حاكمه كشور اشغالی برای تحقق اشغال به معنی حقوقی ، كافی نمیباشد بلكه دولت اشغالكننده بایستی بر اراضی اشغالی مسلط گردیده و به عنوان قدرت مافوق ، حاكمیـّت نماید. بنابراین صرف قصد تصرف و تسلط مكفی از تحقق شرایط اشغال نمیباشد بلكه لازم است كه دولت اشغالكننده عملاً و به طور مستقیم بر اراضی مور نظر مسلط باشد .
یكی از موارد اشغال سرزمینی كه فاقد شرایط كافی و كامل جهت تحقق اشغال از نظر حقوق بینالملل میباشد ، اشغال كشور مكزیك در سال 1897 توسط دولت فرانسه است . در این وضعیـّت قسمتهایی از كشور مكزیك به اشغال ارتش فرانسه درآمده و حكومتی توسط فرمانده سپاه فاتح به نام « مكزی میلین » در قسمت اشغالی ، شكل گرفت . نكته مهم اینكه دولت فرانسه تمام سرزمین مكزیك را تحت الحمایه خود قرارداده بود ، در حالیكه تسلط و اقتدار كافی بر تمام سرزمین نداشت . این عمل به طور مداوم مورد اعتراض مكزیكیها بوده و مدعی بودند كه اشغال مكزیك فاقد شرایط لازم برای تحقق اشغال بوده و از نظر حقوق بینالملل فاقد اعتبار میباشد .
البته دولت فرانسه به این اعتراضها و ایرادات توجهی نكرده ، تا اینكه به تدریج و پس از گذشت 30 سال ، حاكم دولت اشغالكننده توسط انقلابیون مكزیكی به قتل رسیده و مكزیك به طور كامل آزاد گردید. در مثال فوق واضح است كه حكومت مكزیك تسلط خویش را به طور كامل و بر همه كشور از دست نداده و به همین دلیل شرایط تحقق اشغال در مورد فوق ناقص بود.
مبحث سوم : انواع اشغال از دیدگاه حقوق بینالملل
به طور كلّی اشغال ممكن است به دو صورت با مصلحت و خصمانه صورت پذیرد . كه در مباحث ذیل تفصیلاً مورد بحث واقع میشود.
گفتار اول : اشغال با مصلحت(دوستانه)
این نوع اشغال به صورت مسالمت آمیز بوده و هدف دولت اشغالكننده تسلط كامل و ضمیمه نمودن سرزمین اشغال شده به قلمرو خود نمیباشد بلكه منافع و اهداف دیگری در میان است . به طور معمول اشغال با مصلحت با موافقت قبلی دولت اشغال شده همراه است ولی مواردی هم وجود دارد كه بدون رضایت دولت اشغال شده ، كشورش به اشغال درمیآید . اشغال با مصلحت خود اقسامی دارد :
1_ ) اشغال با مصلحت توسط دولتهای در حال جنگ .
هدف دولت اشغالكننده در این نوع از اشغال ، ضمیمه كردن كشور اشغال شده بهقلمرو
خود نمیباشد بلكه حاكمیـّت دولت اشغال شده محترم شمردهشده و مورد تعرض واقع نمیشود .
اشغال در این قسم علل گوناگونی میتواند داشته باشد كه مهمترین علت آن ایجاب مصلحت است كه در نتیجه آن تمام یا قسمتی از سرزمین یك دولت اشغال میشود . مانند اشغال كشور ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس ( متفقین ) در جنگ جهانی دوم كه به منظور كمك رسانی به روسیه درمواجهه با آلمان نازی اتفاق افتاد . هدف اصلی دول اشغالكننده در مثال فوق این بود كه از طریق ایران و مسیر راه آهن شمال به جنوب این كشور به سرعت به كشور روسیه ( كه مورد حمله شدید آلمان قرار گرفته بود ) كمك نظامی و تداركاتی برسانند . البته اشغال ایران با موافقت دولت وقت نبوده و با توسل به زور و از روی قهر و غلبه انجام گرفت . اما این عمل یعنی اشغال ایران با سوءنیت برای ایران همراه نبوده و به منظور اشغال همیشگی ایران صورت نپذیرفت . به همین دلیل طی قرارداد منعقده در 29 ژانویه 1942 برابر با 9 بهمن ماه 1322 بین سه كشور ایران ، اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان ، اشغال توسط قوای متفقین ، یك اشغال دوستانه اعلام گردیده و در فصل 5 این قرارداد مقرر گردیده بود كه ظرف 6 ماه پس از اتمام جنگ و انعقاد قرارداد متاركه آن ، دول اشغالكننده انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی نیروهای خود را از ایران خارج نمایند . اما در عمل نه تنها این مهلت برای خروج نیروهای دوكشور اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان رعایت نگردید بلكه در طول مدت اشغال ، قرارداد منعقده فیمابین ( معروف به پیمان اتحاد ) در موارد بسیاری نقض گردید. بطوریكه هرچند به ظاهر این وضعیـّت مشمول یك اشغال نظامی نبود ولی عملاً به یك اشغال خصمانه و نظامی تبدیل شده بود.1
2_ ) اشغال با مصلحت ومسالمت آمیز با موافقت دولت اشغال شده :
این نوع از اشغال ، با موافقت قبلی دولت اشغال شده و در مواردی مستقیماً به درخواست و تقاضای او صورت میگیرد مانند اشغال كویت در جنگ خلیج فارس توسط ارتش ایالات متحده و هم پیمانان این كشور كه به درخواست حاكم قانونی كویت و به منظور بیرون راندن ارتش عراق از این كشور انجام گرفت .
3_) اشغال پس از اتمام جنگ :
این نوع اشغال از ماهیتی غیرخصمانه برخوردار است اما دارای خصوصیات و ویژگیهای اشغال نظامی است كه پس از توقف جنگ صورت میپذیرد.اشغال راینلند در سالهای 1918 تا 1923 توسط قوای متفقین از این نوع اشغال بود.
نوع سوم از اشغال با مصلحت دارای ماهیتی دوگانه میباشد. بهاین صورت كه از طرفی هنگام اشغال مقاومتی صورت نپذیرفته و از طریق مخاصمه مستقیم نبوده و در واقع پس از متاركه جنگ اتفاق میافتد ، لذا عنوان نظامی و خصمانه با آن منطبق نمیباشد. از طرفی دیگر اشغال از این نوع متعاقب جنگ بوده و بلافاصله پس از توقف نبرد و تسلیم یكی از طرفین جنگ واقع شده و نیروهای دولت متخاصم با همان قوای نظامی ( البته بدون درگیری و مقاومت ) وارد كشورمتخاصم دیگر شده و اشغال به وقوع میپیونددكه از این جهت به اشغال نظامی شباهت دارد.
مثال بارز آن ، اشغال ژاپن توسط نیروهای نظامی ایالات متحده آمریكا پس از توقف جنگ جهانی دوم و در سال 1945 است. دولت ژاپن بلافاصله پس از بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناكازاكی توسط ارتش ایالات متحده ، بدون قید و شرط تسلیم شده و متعاقب آن قوای نظامی آمریكا ، این كشور را به اشغال خود درآوردند.
اشغال ژاپن از نوع خصمانه نمیباشد زیرا در زمان وقوع جنگ و همراه با آن اتفاق نیفتاده است. همچنین از انواع كاملاً دوستانه و با مصلحت نیز نمیباشد بدان علت كه دولت ژاپن از ادامه جنگ ناتوان و بیقید و شرط ، تسلیم دولت ایالات متحده شده و در واقع اشغال ژاپن از روی قهر و غلبه بودهاست ، هرچند در زمان جنگ نمیباشد ، لذا به نظر میرسد ماهیتی دوگانه دارد.
4_ ) اشغال به منظور عبور :
اشغال یك كشور گاهی فقط به منظور عبور قوای نظامی از آن كشور صورت میگیرد . این نوع از اشغال نیز موقّتی بوده ودر مدت زمان اندكی صورت میپذیرد و در اكثر موراد مسبوق به انعقاد قرارداد میباشد .
گفتار دوم : اشغال نظامی ( خصمانه )
نوع دوم از اشغال ، اشغال خصمانه است . بهاین صورت كه ارتش یك كشور با توسل به زور و با قهر و غلبه وارد كشور متخاصم شده و آن را به اشغال خود در میآورد . اشغال خصمانه نیز به دو نوع تقسیم میشود :
نوع اول : استیلا بر سرزمین دشمن و به اشغال درآوردن آن در زمان جنگ ، با توسل و اتكاء به نیروی نظامی .
این نوع در واقع مهمترین قسم از اشغال است كه مقررات و قواعد بینالمللی مربوط به اشغال نیز عموماً به آن مربوط میشود. به عبارت دیگر نوع اخیر ، نوع عادی از اشغال خصمانه محسوب میگردد.
نوع دوم : اشغال نظامی یك سرزمین در زمان جنگ ، مطابق با قرارداد ترك مخاصمه .
گاهی در زمان جنگ و به منظور ترك مخاصمه و برقراری صلح ، مقرر میگردد كه قسمتی یا تمام خاك یك كشور به كشور متخاصم ضمیمه شود. وجه تمایز این نوع از اشغال با نوع سوم از اشغال با مصلحت ( اشغال پس از اتمام جنگ ) در این است كه در نوع اخیر اشغال هنگام مخاصمه صورت میگیرد در حالیكه در نوع قبلی پس از اتمام مخاصمه انجام میشود. همچنین اینكه نوع اخیر از اشغال دائمی بوده و پس از انعقاد قرارداد ضمیمه ، ماهیت اشغال منتفی میگردد در حالیكه در نوع قبلی ( مانند اشغال ژاپن توسط ایالات متحده آمریكا ) اشغال موقّتی میباشد . البته این نوع اشغال و ضمیمه نمودن یك سرزمین در صورتی منطقی به نظر میرسد كه نتیجه به دست آمده ( یعنی تصرف و الحاق ) ، از اهداف اولیه جنگ نبوده باشد . چراكه در این صورت عرف و افكار عمومی جهانی براینگونه اعمال توسعه طلبانه و بیمنطق ، صحه نمیگذارد و با آن به مقابله میپردازد .
این متن فقط قسمتی از اشغال در حقوق بین الملل با تأکید بر وقوع آن در دو دهه می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
برچسب ها : اشغال در حقوق بین الملل با تأکید بر وقوع آن در دو دهه , حقوق بین الملل , اشغال , تهاجم نظامی , دانلود اشغال در حقوق بین الملل با تأکید بر وقوع آن در دو دهه , تمامیـّت ارضی , نظام حقوقی اشغال