ما از روند انقلابی چه معنایی را در نظر می گیریم ؟ در معناییی كه این اصطلاح را به كار می بریم ، انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است كه قصد آن واژگونی قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است
قیمت فایل فقط 14,000 تومان
بررسی اندیشه های انقلابی و اجتماعی مارکس
فهرست مطالب:
پیشینه ها ، عوامل و شرایط انقلابات
تئوریهای تبیین كننده پیرایش انقلاب
ابعاد تحول انقلاب
تئوریها و مدل های تحلیل انقلاب
متن:
پیشینه ها، عوامل و شرایط انقلاب
انقلاب چیست ؟
ما از روند انقلابی چه معنایی را در نظر می گیریم ؟ در معناییی كه این اصطلاح را به كار می بریم ، انقلاب عبارت از عصیان جمعی ناگهانی و شدیدی است كه قصد آن واژگونی قدرت یا رژیمی و دگرگونی وضعیت معینی است . به دین ترتیب ، انقلاب حقیقتاً لحظه ای تاریخی است كه حالت انفجار اجتماعی و در عین حال حالت هیجان انفرادی مشخصه آن است . بنابراین حادثه ای است كه می توان زمان آن را مشخص نمود ، گو این كه در عمل انجام دادن این كاربسیار مشگل است ، خصوصاً در لحظه وقوع . حتی گاهی تاریخ نویسان بر سر تعیین تاریخ شروع و خاتمه انقلاب معینی به توافق نمی رسند . انقلاب را لحظه ای پرهیجان و داغ و در تاریخ نام می برند كه، لزوماً محدود است یعنی ابتدایی دارد و انتهایی.
علاوه بر تعریفی كه در بالا ارائه گردید ، بعضی از پدیده ها را نیز به انقلاب منتسب می سازند ، مثل اصطلاح انقلاب صنعتی یا انقلاب تكنولوژیك . در عنوان نمودن این اصطلاحات بیشتر تكیه بر تغییرات قابل ملاحظه و طولانی است كه به دنبال بعضی از تحولات تكنیكی به وجود آمده است و روشن است كه تعریف ما از آن چه كه تحت عنوان (( روند انقلابی )) نام می بریم شامل این نوع انقلاب نمی گردد.
علاوه بر این روند انقلابی طرحی از دگرگونی رژیم را در بر دارد ، یعنی سعی در زیر و رو كردن رژیم به نفع قدرت جدید می كند و به همین انقلاب از نهضتی كه ناشی از نارضایتی است و هدفش بر طرف كردن بعضی نارضاییها و نارساییها است ، متفاوت می باشد ، در حالی كه روند انقلابی فرا تر از این می رود و هدف آن نفعی قدرت یك رژیم است . البته گاهی هم اتفاق می افتدكه نهضت ناشی از نارضایی به روندانقلابی تبدیل شود ولی لزوماً چنین نیست . بلاخره ما حالت ((انقلاب دایم )) یا (( جامعه انقلابی )) را نیز مشمول تعریف خود نمی كنیم . ما تصور می كنیم كه این اصطلاحات بیشتر از ایدئولوژی مایه می گیرند تا جامعه شناسی و چنین مفاهیمی مربوط به جامعه بعد از انقلاب می گردد ، به دین معنی كه جامعه ای را عنوان (( جامعه انقلابی )) می دهند كه در مقابل روند انقلاب جدیدی ، ( اعم از چپ یا راست )، سعی در حفظ و نگهداری دستاوردهای انقلاب دارد .(1)
تئوریهای تبین كننده انقلاب
ماركس و آندرت
- یكی از نقاطی كه در نظریه افلاطون و جود داشت و برخی دیگر از دانشمندان نظیر ارسطو نیز به آن اشاره كرده اند ( م.ش. ویل دورانت 1345 ص 87 ) فقر و تضاد طبقاتی بین فقرا و
فقر--- انقلاب
- اغنیا ء است . كارل ماركس (Marx ) هم به طوری كه بیشتر خوانندگان با مطالعه ، می دانند ، در تئوری طبقاتی خود به بدتر شدن و بیچارگی ( V erlendunj ) طبقه گارگر در پی جریان صنعتی شدن به عنوان علت و انگیزه انقلاب می پردازد .
بدین معنی كه با پیشرفت صنعتی ، سود سرمایه داران به مراتب بیشتر از بهبود وضعیت كارگران می باشد.
- فقر به عنوان علت انقلاب از جانب ها نا آندرت Hanna Arendt ,1963 ) هم تایید و
تاكید می شود . اما در صورتی كه بخواهیم تاد حدودی ترتیب زمانی را رعایت كنیم لازم
است ابتدا به چند نظریه نسبتاً قدیمی به طور كوتاه اشاره نمائیم .
گوتشالك
گوتشالك ( Gottschalk ) به عنوان یك تاریخ دان ، پیدایش انقلاب را به علل زیر می داند :
1- تقاضا و نیاز مردم برای یك تغییر ، كه خود از دو علت دیگر سرچشمه می گیرد :
الف : تحریك مردم ( provocat ion ) مثلاً از طریق فشار اقتصادی
ب: هم عقیدگی فشرده و قوی بین مردم ( solidified public opinion ) درباره این كه وضع باید تغییركند.
1- امیدواری مردم به موفقیت ( hopfulness ) ، كه خود در پی عوامل زیر به وجود می آید : ب: داشتن رهبری ( leadership )
3- ضعف نیروی حاكم و تردید آنها در حقوق خود . ( نقل از ( dahrendorf 1974 173 .
برینتون :
برینتون ( brinton ) دانشمند تاریخ شناس دیگری است كه كتاب قدیمیش به زبان فارسی نیز به چاپ رسیده است . وی براساس یك بررسی استقرائی از چهار انقلاب : انگلستان ، فرانسه ، آمریكا و روسیه و استخراج وجوه اشتراك آنها ، علت انقلاب را در عوامل زیر می بیند:
1- پیشرفت اقتصادی
2- تضاد طبقاتی شدید
3- از خود بیگانگی شدن روشن فكران
4- ضعف و عدم كارائی دستگاه دولت
5- انعطاف پذیری طبقه حاكم كه از نظر روانی نیز نامطمئن و بی تعادل است و نمی تواند خود را با شرایط جدید تطبیق دهد .
هر چند كه كاربرینتون برای زمان خودش باارزش و در شرایط بعد نیز تا حدودی قابل استفاده است ، اما به قول ذاهرندوف: همانطور كه نام كتاب برینتون می گوید او در كارش به تشریح جریان چهار انقلاب پرداخته و ارتباط علی و سیتماتیك بین عوامل را كمتر در نظر گرفته است تا بتواند یك تئوری انقلاب دهد ) dahrendorf , 1974:173 وstone,1971:48 وبرینتون 1362).
اكشتاین
اكشتاین (harry Eckstein ) دانشمند علوم سیاسی نیز در قالب عوامل اقتصادی به گسترش فقر در سطح جامعه بعنوان علت انقلاب اشاره می كند و رشد سریع اقتصادی و عدم تعادل بین تولید و توزیع را از علل اقتصادی پیدایش انقلاب می داند . بدین معنی كه گرچه تولید اقتصادی رشد می كند ، اما همه مردم به یك اندازه از آن بهره مند نمی شوند .
اما اكشتاین عوامل دیگری را نیز در پیدایش انقلاب مؤثر می داند و آنها را به چند دسته تقسیم می كند . او ابتدا از روشنفكران آغاز می كند و معتقد است كه وقتی شرایط زیر بین روشنفكران وجود داشته باشد برظهور انقلاب تأثیر می گذارد :
- عدم جامعه پذیری و انطباق سیاسی مناسب روشنفكران
- تضاد ارزشهای اجتماعی ( یعنی دوگانگی نظام ارزشی سنتی و جدید )
- فلسفه اجتماعی و ایدئولژی و زنگزده (corrosive) یعنی ایدئولژی كه دیگر منطبق با شرایط نباشد و انسانها را از پیشرفت وادارد.
- از خود بیگانگی قشر روشنفكر
علاوه بر این اكشتاین به عوامل اجتماعی و سیاسی مؤثر زیر نیز اشاره می كند:
- نارضایتی مردم از دایره تنگ و محدود و غیر قابل ورود نخبگان و قشر بالا ( كه ارتقأ اجتماعی را برای دیگران غیر ممكن می سازد ) ،
- آشفتگی اجتماعی ( آنومی ) ،
- تضاد در پی پیدایش طبقات جدید اجتماعی
- ضعف دولت و حكومت و دو گانگی در درون آن
به طور كلی اكشتاین معتقد است كه اگر تغیرات اجتماعی سریع در یك جامعه روی دهد و بین نظام اجتماعی و دولت ناهماهنگی و تضاد به وجود آید ، انقلاب پدید می آید ( نقل از stone, 1971:48 ).
قیمت فایل فقط 14,000 تومان
برچسب ها : بررسی اندیشه , اندیشه های انقلابی , اندیشه های اجتماعی , مارکس , بررسی اندیشه مارکس , بررسی اندیشه انقلابی مارکس , بررسی اندیشه اجتماعی مارکس , اندیشه , انقلاب , اجتماع , بررسی اندیشه انقلابی و اجتماعی مارکس , تحقیق , پژوهش , مقاله , پایان نامه , پروژه , دانلود تحقیق , دانلود پژوهش , دانلود مقاله , دانلود پایان نامه , دانلود پروژه