نظام كیفری ایران باستان سومر حدود 7 هزار سال پیش در جنوب بین النهرین كشوری بود به نام سومرا كه از سرزمین هایی دیگر مهاجرت كردند و میان دو رودخانه دجله و فرات كوچ كردند و ساكن شدند معمولا كاهنان معابد محامه و داوری می كردند و برای دادگاه های عالی قضات متخصص انتخاب می كردند تشكیلات در تشكیلات سیاسی مذهبی سومر پانه سی امور شهر ما را هدایت
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
جایگاه و وظایف مشاورین معاملات ملکی درنظام حقوقی
حدود 7 هزار سال پیش در جنوب بین النهرین كشوری بود به نام سومرا كه از سرزمین هایی دیگر مهاجرت كردند و میان دو رودخانه دجله و فرات كوچ كردند و ساكن شدند. معمولا كاهنان معابد محامه و داوری می كردند. و برای دادگاه های عالی قضات متخصص انتخاب می كردند.
تشكیلات: در تشكیلات سیاسی مذهبی سومر پانه سی امور شهر ما را هدایت می كردند و پاناسی بزرگ پادشاه شهر بود و قانون برای مردم وضع می كرد و رسیدگی به امور مردم در سایه قوانین را پادشاه انجام می داد.
در قوانین سومری ها نحوه انعقاد قرارداد- عقود و مختلف خرید و فروش- وصیت قبول فرزند در قانون پیش بینی شده بود.
قوانین و مقررات در آشور سخت تر از بابل بود. زن در این سرزمین پست بود بریدن گوش، بینی، شلاق زدن شكم بریدن، زهر خوراندن و سوزاندن پسر یا دختر كناهكار در قربانگاه معبد عادی بود.
قدیمی ترین قانون مه معدنی كه تمدن بشر سراغ دارد قانون حمورابی است. اعتبار این حكومت در بابل بوده این قانون در سنگی به ارتفاع 45/2 متر منظم و زیبا نوشته شده است. قانون بر 282 ماده و یك مقدمه نوشته شده بود.
در این قانون اصل قصاص به مثل بود. اگر شخصی از طبقه اشراف جرمی انجام می داد حكمش سنگین تر بود. اگر كسی پدر خود را می زد او دست او را قطع می كردند. نوح اجناس از طرف دولت تعیین می شد. مردم در قوانین كه مستقیم از طرف پادشاه انتخاب می شاد. كوروش درباره عدالت می گوید: عدالت آن است كه به مقتضی قانون و حق باشد. و هرچه از راه حق مصرف شود ستم و بی عدالتی است و قاضی عادل آن است كه به اعتبار قانون و مطابق حق باشد.
داریوش می گوید من بزرگترین داور دنیا هستم. و بالاترین وظیفه فرد را رعایت عدالت می دانم. در این دوره انجام امور به بد و خوب با هم به مقایسه كشیده می شود و حكم داده می شد. حكم دست پادشاه بود. می توانست عفو یا مجازات نماید در زمان هخامنشینان تاریخ برای محاكمه گذاشته می شد. حمورابی آزاد و یكسان بودند. شوره از زن ارث نمی برد. ارث زنی به اولاد می رسید. اگر مرد می مرد زن علاوه بر جهزیزیه خود قسمتی از مال شوهر به عنوان بهای وفاداری و دریافت می كردند. اگر دزد دستگیر می شد كشته میشد.
هخامنشی:
نخستین كسی كه در بین ایرانیان به تدوین وضع قانون می پرداخت برای گرشاسب پهلوان دوره اوستایی (اوراخشیه) بود در ایران باستان حق خطا كردن منحصر به اراده پادشاه بود قدرت ارتش بود قانون پادشاه قانون را مزدار بود. و سرپیچی از قانون رسمی بود. اما در قانون هخامنشی قضات در این زمنان معروف به شاثراب ما بودند در این دوره به داوری و احقاق حق اهمیت داده می شد. بنیان گذار قانون در این دوره كورش است. گفته می شود كه در داریوش با قوانین كشور ما قانون مندی مدونی درست كرد كه بعد ما قاون روم شده و كشورهای دیگر از آن استفاده كردند. در این دوره از راه حق منصرف شود. ستم و بی عدالتی است و قاضی عادل آن است كه به اعتبار قانون و مطابق حق باشد. داریوش می گوید كه سن بزرگتر داود دنیا هستم و بالاتری وظیفه خود را رعایت عدالت می دانم در این دوره انجام امور بدو خوب باسه به مقایسه كشیده می شد بعد حكم داده می شد. حكم دست پادشاه بود می توانست عفو یا مجازات نماید. در زمان هخامنشیان تاریخ برای محاكمه گذاشته می شد سخن گویان امور مشاوره را انجام می دادند. سوگند دادن معمول بود. عدم حضور حكم بر مجرمیت بود. عرف و عادت و رسومات در محاكم رسم بود. شورایی به نام داوران شاهی وجود داشت. كه در مسائل حقوقی با هم بحث می كردند. در دوره هخامنشی یك قانون واحد وجود نداشته بلكه هر محل و نواحی از قوانین موجود استفاده و اطاعت می كرده قضّات پادشاهی را برای مادام العمر از پارسیان انتخاب می كردند. اوستا قانون مدنی د راین دوره بود.
وقوع جرم و مجازات در قانون هخامنشیان
1- حق عفو فقط با پادشاه بود.
2- حق تعیین مجازات توسط شاه انتخاب می شد. حق تبعیه مجازات توسط شاه انجام می گرفتم
3- علیه مذهب و شاه مجازات اعدام داشت كه با شمشیر انجام می گرفت. (خیانت به وطن- هتك- ناموس- لواط از طریق نوشاندن زهر در قبر مدفون كردن- پوست كندن بدن- خائنین به این دولت مصلوب شدند.
4- حبس: تبعید- زنجیر كردن- تازیانه زدن جزای نقدی از مجازات های این دوره بود.
5- رشوه در این دوره دهنده و گیرنده هر دو اعدام می شدند.
6- قضاوت ایزدی یكی دیگر از احكام بود كه گناه كار را به رودخانه می انداختند و اگر بی گناه بود نجات پیدا می كرد.
7- دوئل یكی دیگر از قضاوت ایزدی بود كه می گفتند اگر گناه كار بی گناه است خداوند صدتوان به او می دهد پیروز می شود.
در دوره ساسانیان دو دادگاه وجود داشت: 1)دادگاه شرع، و دیگری دادگاه عرف. قضات دادگاه شرع از روحانیون زرتشت بود. و قاضیان دادگاه عرف افراد غیر روحانی بودند كه سواد قضایی داشتند. كه به آنجا دادور گفته میشد.
دادگاه شرع را به دعاوی خانواگی ارث- وصیت- اموال منقول و غیر منقول- اختلاف به بردگان می پرداخت.
نظم و امنیت همگانی- مسائل سیاسی و نظامی.
در این دوره دادگاه علنی بود. می توانستند از مشاورین استفاده می نماید. قضات از احترام خاصی برخوردار بودند. احكامی كه از طرف احكام ناحیه صادر میشد قابل پژوهش در دادگاه پایتخت كه با شركت شاه بود می شد. شاه رئیس دیوانعالی كشور محسوب می شد. اگر او نبود و موبد موبدان بود وثیقه از مجرمان گرفته می شد. در دادگاه خاص دو نوع دادگاه بود. دادگاه ارتش، دادگاه عشایر كشف جرم و دستگیری مجرم به عهده مسئول انتظامات یا شهربانی بود.
در این دوره قضاوت خدائی هم وجود داشت كه به وسیله آزمایش اجسام گرم، آهن گداخته راه رفتن در آتش و آزمایش اجسام سرد كه از حد اندازه غذا خوردن بود استفاده می شد. چون در این دوره ملاك كتاب اوستا بود در این كتاب سه نوع مقصر بود. 1) كفر و بدعت- مجازات اعدام 2) طغیان و سركشی جرم قصاص 3) قتل جرج- جرم اعدام و مجازات بود. ذانی- در مرتبه سوم اعدام یا حبس بود. در مجازات برای زن و مرد بدكار یكسان بود.
مرگ در اثر گرسنگی-مجازات های بدنی- داغ كردن و قطع عضو بدن- زندان دفع كردن و قطع عضو بدن. زندان و شكنجه و اعمال شاقه. مجازات های مالی را می توان در این دوره نام برد در كتاب زرتشت عقوبات را بر سه گونه گناه دانسته.1) میان بنده و خدا كه از دین بر گردد و بدعتی احداث كند در شریعت. 2) میان رعیت و پادشاه كه عصیان كند و یا خیانت ورزد. 3) یكی میان برادران اینا كه یكی بر دیگری ظلم كند اگر كسی از دین برگشت حبس و علما مدت یكسال او را خوانند. اگر توبه نكرد قتل شود. اگر عصیان شود عده ای در آنان كشته و عده ای دیگر عفو شوند.
اشكانیان
اسكندر فرزند پادشان مقدونیه با ضعف دولت هخامنشی به ایران حمله كرد كه بعد از تصرف ایران و سرزمین های پنهاور جهان به سه قسمت ایران- مصر و یونان، تنظیم تسلیم شد. چون اسكندر پسر نداشت جهان بین سرداران او بعد از مرگ تقسیم گردید ایران به دست سولوكوس افتا.د 80 سال حكومت كرد بعد توسط ارشك كه از قوم پارت بود سلوكیان شكست خورد. و سلسله اشكانیان به وجود آمد. در زمان حكومت اشكانیان حضرت عیسی ظهور كرد. پرستش خدای بزرگ. خدمت ملوك لطوایفی. آشفتگی اوضاع داخلی و پیدایش دین های مختلف. حمله اقوام بیابانگرد از شمال و رومی ها ا زغرب باعث شد كه جمعی از فرماندهان و بزرگان دور اردشیر بابكان جمع شوند. و حكومت رومیان را از بین ببرند. و دولت پارت بوجود می آمد. در این دوره یك قانون اساسی وجود داشت. سه مجلس وجود داشت یكی شورای قانونگذاری كه از اعضاء ذكور خانواده سلطنت بود. 2) مجلس سنا كه از مردان پیر و مجرب و روحانیون بلند پایه قوم پارت تشكیل شده بود. 3) مجلس سوم (مجلس مهستان) كه تركیبی از مجلس اول و دوم بود. كه شاه به وسیله این مجلس انتخاب می شد. در این دوره شاه در حوزه مخصوص به خود عالی ترین مرجع قضائی محسوب می شد. و قاضی القضاه بود. 2) تدادی از نجیب زادگان دارای حق قضاوت و رسیدگی به امور مردم داشتند این امر موروثی بود. 3) در هر منطقه و ناحیه صاحب مالك آنجا عالی ترین مرجع قضایی محسوب می شد.
ساسانیان
مبنای حقوق از كتاب اوستا بود و تفاسیر آن اجماع (نیكان) یعنی مجموعه تعدادی علما و روحانی بود. اردشیر سرسلسله ساسانیان به ظاهر شعار عدل و اجرای عدالت و سرلوحه كار خود داده در این دوره روحانیون قدرت بلامنارعه محسوب می شدند. آمیختگی و دین و مذهب وجود داشته. مغان اقتدار روحانی داشتند دولت ایشان را حاكم بر جان و مال و عرض مردم كرده بود. عقد ازدواج صحت طلاق- حلال بودن. صدق تملك و سایر حقوق در قدرت ایشان بود. شاه در راس قوه قضایی قرار داشت.
سازمان قضایی دوران ساسانی
1) قاضی: تنها كسی كه حق رای داشت و در مسائل كیفری و مدنی حكم میداد.
2) مقتی: نقش مجتهد را داشت كه زمانی كه قاضی حكم را نمی دانست از او كمك می گرفت.
3) گواهان كه بر احكام صادره نگاهی می انداختند.
4) نگهبانان مأمور جلب بودند.
قاضی یا دازور در ردیف موبدان بودند رئیس كل دازوران را قاضی دولت یا رادازور می گفتند چون در این زمان زرتشت بود تمام قوانین و مقررات از آن الهام گرفته می شد.
بخش دوم
دادرسی در اسلام |
معنی قضا |
اصطلاح قضا |
مراتب ولایت |
شرایط دادرس |
مستحبات و مكرومات دادرس |
آداب مكروحه |
آدابی كه تركش برای قاضی لازم است |
«دادرسی در اسلام»
«قاضی»
معنی قضا
1) معنی حكم و فرمان.
2) خلق و پدید آوردن.
3) بمعنی مراتب
4) بمعنی اراده.
اصطلاح قضا:
1- امام جعفر صادق (ع) قضا آن سلطه و ولایت و قدرتی است كه از طرف امام (ع) و ولی امر به دادرسان اعطا می شود.
2- جمعی از فقها: ولایت و سلطه شرعی است برای كسی كه دارای اصلیت فتوی به جرئیات قوانین شرع باشد. كه این سلطه نسبت به افراد معین و مخصوص است كه حقوقشان بایستی اثبات گردد.
3- شهید اول: انه و لایه شرعیه علی الحكم والمصالح العالمه من قبل الامام.
4- سید كاظم یزدی: حكمی است كه از طرف دادرس برای رفع منازعه و مخاصمه بین افراد واقع می شود.
مراتب ولایت
1) ولایت باری تعالی
2) ولایت باطنی پیغمبر اكرم (ص)
3) ولایت خلفای صالحین و ائمه طاهرین
4) ولایت حكام و قضات
شرایط دادرس
قرآن كریم یا داوود انا جعلناك خلیفه فی الارض فاحكم بین الناس بالعدل سوره (ص) آیه 26. ای داود ما تو را جانشین خویش در روی زمین قرار دادیم پس باید بین مردم به عدالت حكم نمای. علما می گویند دادرس باید دارای نشانه های زیر باشد:
1) فاسخ و منسوخ و عام و خاص ومطلق و مفید را تشخیص بدهد.
2) موازین قضا و مقررات را بداند
3) عدل و انصاف داشته باشد
4) تبعیت از هوای نفس نكند.
قرآن: سوره نسا آیه 58 در رابطه داد رس می گوید:
چون حاكم كار مردم شوید به عدل حكم كنید كه خدا شما را چه نیكو به آن پند می دهد.
حضرت امام صادق می فرماید: كه دادرس به 4 قسم مقسم می شود. سه دسته اهل جهنم و یك دسته اهل بهشت. می فرماید آنكه فهمیده و دانسته یا ندانسته حكم به جور می دهد جهنمی و آنكس كه دانسته و فهمیده به حق دادرسی می دهد.
شرایط قاضی
1) واقف به حدیث و سنّت : یعنی كسی كه حدیث ما را روایت می كنند و حلال و حرام می نمایند.
2) قاضی باید مجتهد باشد:
الف- علامه حلّی: در الروضه البهیّه شرط در دادرسی مجتهد بودن را می داند.
ب- شهید اول مسالك دادرس باید مجتهد مطلق باشد.
ج- اكثرعلما: مقعیای عموم ولایت مجتهد آن است كه بتواند مانند امام از طرف خود كسی را برای دادرسی نصب كند.
3)اسلام: بلوغ و عاقل و عقل داشته باشد.
الف- مرد بودن: حدیث از امام صادق (ع) رسائل الشیعه ای علی بر زن نماز جمعه واجب نیست و نیز قضا بر او لازم نیست. حضرت رسول: سنن البیهقی: رستگار نمی گردد گروهی كه حكومتشان را زن به عهده بگیرد.
5- حلال زاده بودن:
6- اختیار ضبط است. یعنی دادرس دارای ضابطه و حافظه ای باشد كه بتواند اموری را كه متعلق به دادرسی است در قوه حافظه بسپارد.
7- كتابت و قرائت به دادرس باید توانایی بر خواندن و نوشتن داشته باشد.
8- دادرس باید بینا و شنوا باشد.
مستحبات و مكرومات دادرسی:
(آدابی كه مورد توجه باید باشد)
1) زمانی كه قاضی به حكم قضا می رود باید لباسی كه موجب وقار شود بپوشد.
2) زمانی كه قاضی به حكم قضا می رود مكان واسعی را باید اختیار كند.
3) آن كه در جمله دادرسی برای مشاوره و مناظره در امور قضا اهل علم را جمع آوری كند.
4) رسیدگی به احوال اولیا بر یتیمان و دیوانگان و سفها
5) به حال امنای دادرس سابق رسیدگی نماید.
6) احوال كسانی كه از طرف قاضی سابق مقسم اموال و املاك است تحقیق كند.
آداب مكروحه
1) زمان غصب به امور قضا نپردازد.
2) آنكه دادرس هنگام دادرسی زاید از حد خود را ابوس جلوه دهد.
3) تكلیف سنگین بر شهود تحمیل كند.
4) دادرسی یكی از متخاصمین را ضیافت كند.
5) قاضی نباید در دادگاه اشاره به كسی نماید.
6) قاضی نمی تواند شخصا متولی معاملات خود شود یعنی خرید و فروش و صلح و اجاره كند.
آدابی كه تركش برای قاضی لازم است.
1) تلقین كردن: به معنی مدعی را به چیزی تلقین كند. كه موجب پذیرش شدن دعوایش گردد دعوایش گردد. تلقین حرام و تركش واجب است.
2) ایفاف عزم عزیم یعنی هنگامی كه عزیم قصد اقرار داشته باشد دادرس وی را مانع شود و نگذارد اعتراف كند.
3) ثعثه شهود. هنگامی كه شخص شهادت می دهد دادرس سخنان در كلمات وی داخل كند كه آن از گفتار خود عدول نماید.
بخش سوم
دعوی و تعریف آن |
تعریف مدعی از مدعی علیه |
مقررات مربوط به مدعی علیه |
اقرار به حقوق مدعی انكار- سكوت مدعی علیه |
طرق حكومت |
هدف حقوق (معانی حقوق مبنای حقوق) |
حقوق فطری و طبیعی (عصر مذهبی - عصر تجربی) |
نیروهای سازنده حقوق |
|
«دعوی»
تعریف دعوی
چون تعریف قضا و شرایط دادرسی و آداب آن را اقرار كنیم به معنی دعوی و اركان آن كه عبارت از مدعی- مدعی علیه مدعی به و جواب دعوی است میپردازیم.
دعوی در لغت به معنی طلب آمده است. خداوند درباره اهل بهشت می فرماید: ولهم مایدعون اهل بهشت هر چه طلب كند می یابند. لازمه هر دعوایی آن است كه دو طرف داشته باشند مدعی و منكر. دعوی كننده را مدعی و دیگری را دعوی بر وی متوجه شده مدعی علیه یا منكر و چیزی كه ادعا شده است مدعی به نامیده می شود.
مدعی به گاهی ملك و هنگامی حق است ملك هم گاهی عینی و زمانی منفعت و موقعی انتفاع است حق هم گاهی مالی و زمانی غیر مالی.
تعریف مدعی از مدعی علیه.
فقها برای مدعی سه تعریف نموده اند:
1) اول آنكه مدعی باید بالغ و عاقل باشد. مدعی كسی است كه هرگاه ترك خصومت كند دیگر كسی به او كاری نداشته باشد و اگر ساكت شود و مخاصمه ننماید با وی مخاصمه نكند برحسب تعاریف سه گانه مدعی علیه كیس است كه مقابل مدعی و برخلاف وی باشد.
2) مدعی كسی است كه گفتارش خلاف اصل باشد. مدعی باید دارای رشد قانونی باشد.
3) شرایط سماع و دعاوی مدعی: مدعی كسی است كه برخلاف ظاهر دعوی نماید. دعوایی كه می نماید باید ممكن باشد یعنی برحسب عادت و عقل و شرع محال نباشد.
4) دعوی برحسب شرع صحیح و لازم باشد یعنی به نحوی باشد كه اگر در دادگاه ثابت شود دادرس بتواند مدعی علیه را بدان الزام نماید.
5) مدعی در دعوایش جازم و قاطع باشد نباید به گونه ای باشد كه در ذهن بگوید مثلا 10دینار به من بدهكار می باشد.
6) رسیدگی به امور دعوی معتبر است كه مدعی به چیزی باشد كه مسلم بتواند آن را مالك شود.
مقررات مربوطه به مدعی علیه:
هنگامی كه مدعی به دادگاه حاضر می شود تحریر دعوی علیه دیگری نماید قاضی باید از مدعی علیه درخواست جواب نماید. چون درخواست جواب از مدعی علیه از مقدمات حكم است پرسشی از مدعی علیه به لحاظ واجب بودن مقدمه واجب است كه جوابی كه مدعی علیه در برابر دعوی مدعی می دهد سه قسمت است:
1) اقرار به حقوق مدعی 2) انكار 3) سكوت
1) اقرار به حقوق مدعی:
اگر مدعی علیه كه واجب اهلیّت قانونی باشد نیمی عاقل و بالغ جا جایز التصرف باشد كه مدعی ادعا نموده به آن اقرار نماید برحسب عموم ادله باید ملزم نمود تا حق مدعی را تأدیه نماید. اگر مدعی علیه اقرار ننماید و با اصل بینه مشخص شود.
بنیه منوط بر اجتهاد دادرس است و زمانی كه دادرس حكم كند نافذ است و اقرار مدعی علیه به هیچ وجه متوقف بر اجهتاد دادرسی نیست. اگر مدعی علیه به حق ادعا شده اقرار نماید در صورتی كه دارایی داشته باشد قاضی باید وی را ملزم به تادیه نماید اگر مدعی علیه بدون عذری از تأدیه امتناع ورزد مدعی می تواند خود قهراً حقش را از وی اخذ نماید. 2) دیگر مسائل به اقرار كه مدعی از دادرس خواهش نماید حكم را نوشته و به دست وی بدهد. 3)مسائل دیگر كه بعد از اقرار مدعی علیه وی مدعی اعسار شود (اگر بدهكار تنگدست باشد مهلتش دهید تا توانگر گردد) سوره بقره آیه 280.
2-انكار:
الف) قاضی خود به حق مدعی عالم باشد كه باید قاضی به علم خود عمل نماید و حكم دهد.
ب) قاضی خود به حق مدعی عالم نباشد، از طریق شهود- از طریق قسم و مدارك.
3- سكوت مدعی علیه:
اگر مدعی به علت ابهّت قاضی كه در وی تاثیر گذارد حضور در دادگاه بر رئیس وحشت تولید شده اقرار وانكار نكند و سكوت نماید قاضی باید به وسیله اشاره وی را متوجه نماید كه در آن زمان دو مترجم عادل و جامع شرایط شهادت اشاره وتوضیح داده شده را گواهی دهند و اگر كلمات نمی دانم نه گمان نمی كنم سخنان او دلیل بر اقرار نیست و باید در شمار منكرین دانست.
طرق حكومت:
برای قضاوت طرق مختلف وجود دارد.
1) علم: قاضی می تواند با علم خود نسبت به حكم اقدام نماید.
2) اسباب علم: وسایل و ابزاری كه قانونگذار آن را تعیین كرده است داشته باشند.
3) بینه: در لغت به معنی مشتق از بیان به معنی ایضاح است كه كلمه بنیه گاهی لازم و هنگامی متعهدی است بنیه بیشتر از یكنفر است. شرایط آن بالغ باشد. عاقل باشد. اسلام داشته باشد. ایمان داشته باشد. عدالت داشته باشد. موارد طهارت مولد مروت (مردانگی داشته باشد).
4) یمین (یاد كننده سوگند).
«هدف حقوق»
معانی حقوق:
1) مجموع قواعدی كه بر اشخاص از این جهت كه در اجتماع هستند حكومت میكند را حقوق می گویند.
2) توان بخشیدن خاص برای حفظ نظم در اجتماع را حقوق گویند كه این امتیاز و توانایی را حق می نامند كه در جمع آن حقوق است كه حقوق فردی نیز گفته می شود. حق حیات- حق مالكیت- حق آزادی شغل- حق زوجیت كه جمع به كار می رود مانند حقوق ایران- حقوق مدنی- حقوق بین المللی و حقوق اسلام.
3) وقتی سخن از حقوق كارمندان دولت یا حقوق دیوانی می شود مقصود دستمزد كاركنان و پولی است كه دولت بابت ثبت اسناد رسمی از دو طرف معامله می گیرد. كه شاخه ای از حق است.
4) مقصود از واژه حقوق علم حقوق است. تعیین دانشی كه به تحلیل قوائد حقوق و سیر تحول زندگی آن می پردازد. حقوق مدنی و اساس كیفری از شایعترین موارد استعمال همین معنی است.
در بحث مبنا كه چرا باید از قانون اطاعت كرد. چه نیروی پشتیبان آن است. چه جاذبه ای ما را به اجرای قواعد آن وادار می سازد. كه جواب این جاذبه پنهانی را مبنای حقوق می گویند.
1) مبنای اصلی حقوق عدالت است هم قانوگذار باید از قواعد عدالت پیروی كند و علم پیروان قانون كه دستورات حكومت را عادلانه بیابند تا عدهای به عنوان حقوق قابل احترام است كه علاوه بر تأمین آسایش و نظم عمومی حافظ عدالت نیز باشد.
2)مبنای حقوق قدرت حكومت است نه عدالت قاعده حقوق خود به خود و به دلیل پشتیبانی دولت همیشه محترم است. خواه هدف آن حفظ نظم یا اجرای اصول عدالت باشد پس هیچ كس نمی تواند به بهانه بی عدالتی از اجرای قاعده حقوق سرباز زند یا در برابر آن مقاومت كند در این راستا دولت وظیفه دارد كه قوائد عدالت را به دست بگیرد. یعنی بعضی حقوق را ناپایدار و ناشی از وضع حكومت و سیر تاریخی هر جامعه می دانند كه دو مكتب به وجود آمده:
الف)-مكتب حقوق فطری و طبیعی ب- مكتب تخصصی.
حقوق فطری و طبیعی
1- قواعدی كه در زمان معین حكومت میكند و اجرای آن از طرف دولت تضمین می شود كه قاعده ثابتی نیز هست كه از اداره حكومت و غایت انسان مطلوب است و حقوق فطری در برابر حقوق موضوعه به كار می رود.
2- تحویل این اندیشه در سه مرحله است: 1) عصر مذهبی 2) خودرأئی 3)تجربی
این تحول در سده 17 به وجود آمد: كه عقل انسان حاكمیت دارد. كه سن توماس قوانین الهی و فطری را بر سه قسم تقسیم میكند.
1) قوانین الهی كه ناشی از اراده پروردگار و حاكم بر جهان هستی ایست و عقل ناقص بشر به آن دسترسی ندارد. و تنها آفریدگار و فرستادگانش از ودیحه وحی بر آن آگاهند.
2) قوانین طبیعی یا فطری كه پرتوی از مشیت الهی است كه بشر آن را فرا ست در می یابد.
2) قوانین سبزی كه زاده فكر انسان است.
منبع حقوق فطری اراده خداوند است و هدف آن اجرای اراده او و یعنی اقامه عدل و مهربانی است بدین ترتیب حقوق فطری مجموع قواعدی است كه از حقوق فردی حمایت و حداكثر آزادی را تأمین كند.
در قرن 19 انسان در جستجو تجربه بود علل واقعیتهای خارجی رویدادها تحلیل های عقلی تصرف شده. در این عصر دانشمندان به چند گروه تقسیم شدند.
الف- گروهی محدودیت قواعد را ناشی از اراده دولت و مولد تحولات اجتماعی دانستند.
ب- گروهی عقل را نیز تابع شرایط زمان و مكان دانستند.
ج- گروهی عدالت خواهی را یك حس فطری دانستند و قاعده حقوق را اخلاق گفتند.
نیروهای سازنده حقوق:
1) عوامل اقتصادی 2) اخلاق و مذهب 3)ارمان های سیاسی و اجتماعی
اهداف حقوق |
شاخه های حقوق |
علم حقوق و فن حقوق |
شاخه های علم حقوق(حقوق عمومی- حقوق خصوصی و حقوق بین المللی |
حقوق و دولت |
نقش حقوق در دولت |
دلایل الزامی بودن حقوق |
|
1) ایجاد عدالت: وظیفه حقوق اینست كه منظم ساختن روابط افراد را با هم انجام دهند. ارسطو: عدالت به معنی عام اعتدال د ركارهاست.
2) از نظر اقتصادی: ایجاد تعادل بین عرضه تو تقاضا.
3) از نظر حقوق رعایت اصل حاكمیت اراده حق مالكیت فردی محترم شمرده می شود. و احترام به آزادی فردی و اجتماعی مورد احترام است.
حقوق و شاخه های آن
الف) حقوق علم است یا هنر:
امیان حقوق را هنر می می دانستند.
علم: شناسائی اصولی و منظم قواعدی است كه بر طبق آن حوادث جهانی كه در آن به سر می بریم رخ می دهند.
هنر: پرورش استعدادهای درونی هر انسان را هنرگویند. هنرمند تاثیر خود را از عامل خارج می گیرد و مبنای كارش قرار می دهد و تنها به دسته بندی حوادث خارجی قناعت نمی كند.
ژنی می گوید: حقوق هنری است كه بر مبنای علم استوار است.
علم حقوق و فن حقوق
فن حقوق بازگو كننده مسائل زیر است. 1)روش دادرسی 2) روش تعلیم- نوشتن قانون را بحث میكند
علم حقوق: 1) جامعه شناسی- اقتصاد- علوم سیاسی. علوم طبیعی و ریاضی را بحث میكند.
شاخه های علم حقوق
1) حقوق عمومی و خصوصی
2) حقوق داخلی یا حقوق بین المللی یا خارجی
حقوق خصوصی
حقوق مدنی: از اشخاص و خانواده- مالكیت- قرارداد ها و مسؤولیت مدنی وارث كه حقوق مدنی جزو اینست تمام رشته های خصوصی را بحث می كرده كه به تدریج با تحولات مردم به شاخه های مختلف تقسیم گردیده است.
در واقع روابط اشخاص از لحاظی كه عضو جامعه و مدنیه هستند تنظیم میكند.
حقوق عمومی:
1) اجرای حاكمیت دولت را بحث میكند كه در واقع حقوق عمومی قواعد حاكم بر تشكیلات دولت و روابط سازمانهای وابسته آن با مردم است.
2) حقوق اساسی شكل قوای سه گانه مقننه- مجریه قضائیه بحث میكند هر طرز به شركت افراد در ایجاد قوای سه گانه حقوق و آزادیهای آنان در مقابل دولت مورد گفتگو قرار می دهد.
3) حقوق اداری: تشكیلات و وظایف وزارتخانه ها و ادارات دولتی را بحث میكند.
4) حقوق مالیه: قوانین مربوط به وضع مالیات كه ماموران دولت آنرا می گیرند را بحث میكند (دارایی)
حقوق جزا: چگونگی مجازات اشخاص از طرف دولت و حكومت را بحث میكند
جهت دریافت فایل جایگاه و وظایف مشاورین معاملات ملکی درنظام حقوقی لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : جایگاه و وظایف مشاورین معاملات ملکی درنظام حقوقی , وظایف مشاورین , مشاورین معاملات ملکی , معاملات ملکی , نظام كیفری , نظام حقوقی , حقوق , دانلود جایگاه و وظایف مشاورین معاملات ملکی درنظام حقوقی , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه