امروز: دوشنبه 14 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

سوره نبأ

سوره نبأدسته: معارف اسلامی
بازدید: 42 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 54 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 52

مقدمه در این تحقیق، تفسیر سوره نبأ از دیدگاه مفسران مختلف مورد بررسی قرار گرفته است شناخت بیشتر مسائل مبدأ و معاد و آشنایی بیشتر با قیامت و رستاخیز، علل انتخاب این سوره مباركه به عنوان تحقیق می باشد كه بررسی از دیدگاه تفاسیر مختلف ضمن آشنایی بیشتر با هر كدام از تفاسیر باعث شناخت تفاوت این تفاسیر از یكدیگر شد مثلاً در تفسیر المیزان در تفسیر هر آ

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

 سوره نبأ

مقدمه

در این تحقیق، تفسیر سوره نبأ از دیدگاه مفسران مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. شناخت بیشتر مسائل مبدأ و معاد و آشنایی بیشتر با قیامت و رستاخیز، علل انتخاب این سوره مباركه به عنوان تحقیق می باشد كه بررسی از دیدگاه تفاسیر مختلف ضمن آشنایی بیشتر با هر كدام از تفاسیر باعث شناخت تفاوت این تفاسیر از یكدیگر شد. مثلاً در تفسیر المیزان در تفسیر هر آیه معمولاً ابتدا لغات را از دیدگاه مفردات راغب و تفسیر البیان مورد بررسی قرار داده و سپس توضیحات تفسیری آیه را در سطح بالایی از توانایی فهم خواننده می آورد. تفسیر البیان مفردات سوره و واژه های مهم آنرا ابتدا بررسی كرده و سپس بطور اجمالی هر آیه را تفسیر می كند. در تفسیر نوین مفردات سوره كمتر مورد بررسی قرار گرفته و بیشتر سوره به حالت كلی بررسی می شود. در تفسیر نمونه در تفسیر هر آیه دیدگاه های مفسران مختلف را ابتدا از نظر واژه ها و سپس از نظر تفسیر منتها با بیانی ساده و شیوا كه هر خواننده ای آن را متوجه شود مورد بررسی قرار داده است. در این تحقیق سعی بر این بوده است كه از كلیه تفاسیر فوق استفاده شود تا واژه ها و تفسیر آیات در حد توانایی مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا با كلیات سوره نبأ و ارتباط و پیوستگی آن از نظر چینش  و مصحف با سوره های قبل و بعد آن آشنا می شویم. این سوره مكی و در جزء آخر قرآن آمده است. با پرسشی راجع به خبر عظیم آغاز شده و پس از بیان نعمت ها و مواهب الهی نشانه هایی از رستاخیز و قیامت را مطرح می كند. به دنبال آن علل سقوط به جهنم و عذاب های دردناك آنرا بیان كرده و در انتها مواهب بهشتی و علل رسیدن به آنها را برشمرده است. در پایان سوره راه صعود یا نزول هر فرد را از اعلی علیین به اسفل السافلین و به عكس را كاملاً به اختیار هر شخص قرار داده و این فرد انسان است كه می تواند با قوه تمیز و داشتن اختیار هر كدام را برگزیند یا به اعلی ترین درجه صعود و یا تا انتهای پست ترین درجه نزول كند. این سوره نیز مانند سایر سوره های مكی لحنی تند و كوبنده دارد و آیات آن ارتباط لفظی و معنوی با یكدیگر دارند. پس از بررسی بحث روایتی و فضیلت تلاوت این سوره به سراغ بررسی واژه ها و مفردات این سوره رفته و آنها را بررسی خواهیم كرد. در ادامه تفسیر یك یك آیات را بطور تفصیل از دیدگاه مفسران نامبرده بررسی كرده و برداشت كلی از تفاسیر را لحاظ خواهیم كرد. در پایان نیز جمع بندی و خلاصه ای از این تحقیق به عمل خواهیم آورد.  

كلیات سوره نبأ

این سوره مكی است و دارای 40 آیه می باشد. نام این سوره مباركه به غیر از نبأ (عم- تسائل و معصرات) هم نامیده اند. این سوره مباركه دارای یكصد و هفتاد و سه (173) كلمه می باشد.

تعداد حروف این سوره بر طبق تفسیر مجمع البیان 720 و بر اساس كشف الاسرار 707 حرف می باشد. این سوره از نظر ترتیب نزول در سال دوم هجرت و پس از سوره معارج و از نظر ترتیب مصحف و چینش هفتاد و هشتمین (78) سوره یعنی پس از سوره مرسلات آمده است.

این سوره مباركه همانند اغلب سوره های مكی، روی مسأله مبدأ و معاد تأكید دارد. در آغاز با سئوالی استفهامی و همراه با تعجب آغاز شده و سپس به بیان نمونه هایی از مظاهر قدرت الهی كه خود نمایانگر تأكیدی بر مسأله معاد و رستاخیز است پرداخته و سپس نشانه های آغاز رستاخیز را بیان كرده و گوشه هایی از عذاب دردناك كافران و به دنبال آن نعمت ها و مواهب بهشتی را بیان می كند و در انتها با انذار شدیدی كه در آینده نزدیك گریبان كافران را خواهد گرفت به پایان می رسد.

به جزء سوره نبأ سوره های دیگری از قرآن كریم مثل (عنكبوت- انسان- غاشیه- شرح و فیل) نیز با سؤال آغاز می شوند كه سوره های ( عنكبوت- انسان و غاشیه) سؤال استفهامی آن ها در ارتباط با مسأله معاد و قیامت و برگرفتن توشه ای از این دنیا برای آخرت و مورد آزمایش قرار گرفتن در رستاخیز است. به این ترتیب كه الم اَحَسِبَ النّاسُ اَنْ یُتْرَكوُا اَنْ یَقوُلوُا ءامنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنوْنَ.

العنكبوت (1و2): آیا مردم پنداشتند كه تا گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند.

هَلْ اَتی عَلیَ الانسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُنْ شیئاً مذكوُراً. الانسان (دهر)

آیا انسان را از آن هنگام از روزگار آید كه چیزی در خور یاد كرد نبود.

هل اتئك حدیثُ الغاشِیَهِ. آیا خبر غاشیه به تو رسیده است. (غاشیه نامی برای قیامت است كه حوادث وحشتناك آن ناگهان همه را زیر پوشش قرار می دهد.

در این سوره ها خداوند بزرگ از انسان سؤال می كند، حال آنكه در سوره نبأ خود خداوند تعالی سؤال كرده و پرسیده است از چه تساول می كنند كه در واقع پرسش از تساول افراد از یكدیگر است. زمانی كه كافران و طغیانگران با تعجب و انكار از یكدیگر می پرسند كه پیامبر از كدامین روز و زنده شدن چه كسانی خبر می دهد.

جایگاه سوره نبأ

گفتیم این سوره مباركه به بیان مسائلی از روز قیامت، آن روز بزرگ، پرداخته و گوشه هایی از عذاب سخت جهنم و نعمت ها و مواهب بهشتی را به تصویر می كشد و با سؤال آغازین سوره خبر از یوم الفصل داده و به دنبال آن با لحنی تهدید آمیز می فرماید به زودی از آن خبر آگاه خواهند شد. غالب آیات این سوره لحنی كوبنده و تكان دهنده و بیدار كننده دارد. و این نوع بیان باعث تأثیر بسیار عمیق روی افراد شده و حتی خفته دلان را نیز بیدار كرده و افراد بی توجه و بی احساس را نیز روحی تازه می بخشد[1]

ارتباط و پیوستگی سوره

گفتیم از نظر ترتیب سوره مباركه نبأ بعد از سوره مرسلات است و از نظر ترتیب نزول بعد از سوره معارج است و اما ارتباط آن با سوره مرسلات:

در سوره مرسلات می فرماید: لیومِ الفَصلِ و ما اَدْراكَ ما یَوْمُ اَلْفَصْلِ و به دنبال آن به بیان خصوصیات آن روز پرداخته و عذاب و نعمت های آن دنیا را در جملاتی كوتاه، امّا تكان دهنده بیان می كند در انتهای سوره مرسلات با لحنی آمیخته از عتاب و سرزنش با یك استفهام آمیخته با تعجب می فرماید (فبأیِّ حدیثٍ بَعْدَهُ یُوءْمِنونَ) (اگر به قرآن ایمان نمی آورند) پس به كدام سخن بعد از آن ایمان می آورند. در سوره نبأ نیز با پرسشی استفهامی و آمیخته با تعجب آغاز شده كه‌ «از چه می پرسند» انگار بعد از بیان این همه نشانه ها جای بسی تعجب است كه آن ها دیگر از چه تساول می كنند و این ارتباط بین این دو سوره را به خوبی بیان می كند.


بحث روایتی:

1- در روایتی از حافظ محمد بن مؤمن شیرازی از علمای اهل سنت آمده است كه رسول الله در تفسیر عم یتسائلون* عن النبأ العظیم فرمودند منظور ولایت علی (ع) است كه از آن ها درباره آن در قبر سؤال می شود و هیچ كس در شرق و غرب عالم در برّ و بحر از دنیا نمی رود مگر اینكه فرشتگان از او درباره ولایت امیرمؤمنان علی (ع) بعد از مرگ پرسش می كنند و به او می گویند، دینت چیست؟ پیامبرت كیست؟ و امامت كیست؟[2]

2- در حدیث دیگری آمده است كه روز جنگ صفین مردی از لشكر شام در حالی كه سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمایل كرده بود وارد میدان شد و سوره عم یتسائلون را تلاوت می كرد حضرت علی (ع) شخصاً به میدانِ او آمد و به او فرمود: اتعرف النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون «آیا می دانی نبأ عظیمی كه در آن اختلاف دارند چیست»؟!

آن مرد در جواب گفت: نه، نمی دانم. امام فرمودند: انا والله النبأ العظیم الذی فیه اختلفتم و علی ولایته تنازعتم و عن ولایتی رجعتم بعد ما قبلتم... «منم آن نبأ عظیم كه درباره آن اختلاف دارید! و در ولایت او به نزاع برخاسته اید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنكه پذیرفتید، و در قیامت بار دیگر آنچه را كه قبلاً در این زمینه داشته اید خواهید دانست»[3]

3- در روایتی از امام صادق (ع) آمده است كه فرمودند: النبا العظیم الولایه: «نبأ عظیم همان مسأله ولایت است»[4]

ارتباط این سوره با سوره قبل

در شأن نزول سوره معراج كه از نظر ترتیب مصحف قبل از سوره نبأ است، طبق مدارك و منابع زیر كه مرحوم علامه امینی در الغدیر آن را از 30 نفر از علمای اهل سنت از جمله تفسیر غریب القرآن از حافظ ابوعبید هروی، تفسیر شفاء الصدور از ابوبکر نقاش موصلی، تفسیر الکشف و البیان از ابواسحاق ثعالبی، تفسیر ابوبکر یحیی القرطبی، تذکره ابواسحق ثعلبی، کتاب فرائد السمتین از حموینی، کتاب درر السمطین از شیخ محمد زرندی، تفسیر سراج از شمس الدین شافعی، کتاب سیره حلبی، کتاب نور الابصار از سید مؤمن شبلنجی و کتاب شرح جامع الصغیر سیوطی از شمس الدین الشافعی، آورده است هنگامی که رسول خدا علی را در روز «غدیر خم» به خلافت منصوب فرمودند و درباره ایشان گفتند : من کنت مولاه فعلی مولاه : هر کس من مولی و ولی او هستم، از این به بعد علی (ع) مولی و ولی او است.

چیزی نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد. «نعمان بن حارث فهری» خدمت پیامبر (ص) آمده و عرض کرد : «تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و این که تو فرستاده او هستی دهیم و ما هم شهادت دادیم، آنگاه دستور به جهاد، حج، روزه، نماز، و زکات دادی و ما همه اینها را نیز پذیرفتیم اما به هیچکدام از اینها راضی نشده تا اینکه این جوان (اشاره به علی (ع) است) را به جانشینی خود منصوب کردی وگفتی : من کنت مولاه فعلی مولاه : آیا این حرفها از ناحیه خودت است یا از سوی خدا؟!»

پیامبر (ص) فرمودندکه : قسم به خدایی که معبودی جز او نیست، این از ناحیه خدا است.

نعمان روی برگرداند در حالی که می گفت : اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجاره من السماء، خدایا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران! در این حال سنگی از آسمان برسرش فرود آمد و او را کشت و همین جا بود که آیه مبارک (سأل سائل بعذاب واقع للکفرین لیس له دافع) نازل گشت[5] و بنابر احادیثی که در قسمت بحث روایتی سوره نبأ گذشت که نبأ عظیم را جضرت علی (ع) و مسأله ولایت ایشان مطرح کرده بود می شود بیان کرد که در سوره معراج راجع به عدم صحت خلافت علی (ع) آن عذاب الهی نازل شد در سوره نبأ نیز بار دیگر با تعجب از سؤال کردن افراد از یکدیگر راجع به نبأ عظیم (علی (ع)) بحث را به میان آورده است، گرچه هر دو سوره مبارکه در رابطه با مسأله قیامت و رستاخیز و عذاب و بشارت بحث می کند.


ویژگی و سبک این سوره :

ویژگی سوره های مکی این است که غالباً بحث پیرامون اصول دین و مخصوصاً معاد و انذار مشکران و مخالفان است. این سوره نیز از این اصل کلی استثنی نیست. با سؤالی بیدارگر شروع شده و با جمله ای پر از عبرت پایان می پذیرد. آیه ها همگی جز در مواردی معدود، کوتاه و مملو از اشارات است. لحن آیه ها کوبنده می باشد. آیه ها دارای سجع و قافیه است، با سؤالی راجع به قیامت و روز جزا آغاز و با بیان مظاهر قدرت خداوند باری تعالی در زمین و آسمان و زندگی انسانها به عنوان دلیلی بر امکان معاد و رستاخیز ادامه یافته و سپس نشانه های رستاخیز و به دنبال آن عذاب دردناک کافران و نعمتها و مواهب روح انگیز بهشتیان را بیان می کند.

فضیلت تلاوت این سوره :

در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است که : من قرأ سوره عم یتسائلون سقاه الله برد الشراب یوم القیامه[6]

کسی که سوره (عم) را بخواند خداوند او را از نوشیدنی سرد و گوارای بهشتی در روز رستاخیز سیراب می سازد.

و در حدیثی از امام صادق (ع) آمده که من قرأ سوره عم یتسائلون لم یخرج سنه اذا کان ید منها فی کل یوم حتی یزور البیت الحرام. [7]

هر کس این سوره را هر روز تلاوت کند سال تلاوت او به پایان نمی رسد مگر اینکه به زیارت خانه خدا نائل آید.

و در حدیث دیگری از رسول خدا نقل شده که فرمود: من قرأها و حفظهما کان حسابه یوم القیامه به مقدار صلوه واحده.[8]

کسی که آن را بخواند و حفظ کند حساب او در روز قیامت (چنان سریع انجام می گیرد که) به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود.

مفردات سوره :

حالا پس از بیان کلیات این سوره درباره مفردات آن بحث خواهیم نمود.

حدود هفده واژه مهم در این سوره را بررسی می کنیم.

1- نبأ :

خبری که فاید و سود بزرگی دارد که از آن خبر علم و دانش حاصل می شود و بر ظن و گمان غلبه می کند، هیچگاه گفتن، خبر به معنی نبأ درست نیست مگر اینکه سه اصل و نتیجه ای که گفته شد و از نبأ فهمیده می شود، در آن باشد.

1- سود و فایده

2- علم و دانش

3- غلبه بر ظن و گمان

به خبری که دروغی در آن نباشد بهتر است نبأ گویند مثل خبر متواتر و خبر ازسوی خدا و خبر از سوی نبی.[9]

همچنین کلمه نبأ به غیر از سوره نبا/1 ، در سوره های الصاد/ 67 ، التغابن/5 ، یوسف/ 102، الاعراف/ 101، هود/ 100، الحجرات/ 6 ، نیز آمده است.

ولی در مورد این خبر بزرگ و منظور از آن دیدگاه ها یکسان نیست:

1- از دیدگاه برخی منظور از آن خبر بزرگ (قرآن) این کتاب پرشکوه خدا است. چرا که قرآن ازیكتا یی  خدا و بی همتایی او ازرسالت پیامبر ازرواها و نارواها درزندگی از انگیزش و زنده شدن انسانها در آستانه رستاخیز خبر می دهد.[10]

و لیکن سیاق این احتمال را رد می کند چون هرچند که گفتاره سوره خالی از اشاره به قرآن نیست و لیکن سیاق اجنبی از آن است. [11]

2- اما از دیدگاه گروهی، منظور روز رستاخیز است که قرآن و پیامبر فرارسیدن آن روز را به مردم خبر می دهد این دیدگاه را ادامه آیات همین سوره تأیید می کند، چرا که می فرماید ان یوم الفصل کان میقاتا.[12]

به یقین وعده ما با شمار روز داوری و روز جدایی حق از باطل و نیکان از پلیدان است که در تفسیر المیزان نیز خبر بعث و قیامت را مراد از خبر عظیم دانسته است.

3- پاره ای نیز بر آنند که منظور از آن خبر بزرگ عبارت از همه اصول دین از توحید گرفته تا صفات جلال و جمال خدا روز رستاخیز و زنده شدن مردگان، حسابرسی و پاداش و کیفر آن و رسالت و خلافت است، چرا که خبر بزرگ شامل همه اینها می گردد.[13]

ولی به نظر می رسد بدان جهت که در این سوره به حقیقت همه این مطالب اشاره شده چنین گفته است. لیکن این طرز استفاده درست نیست. چون اشاره به حقیقت معارف اسلامی از لوازم مسأله قیامت است که خود از لوازم جزا و تکلیف است و جزای اعتقادات حق و اعمال صالح و جزایی کفر و جرایم عملی است و اگر در سوره به صفات یوم الفصل پرداخته، طبیعی و به قصد ثانوی بوده و غرض اولی بدان متعلق نشده است.[14]

2- مهاد :

مهاد به معنی مکان آماده و صاف و مرتب است و در اصل از مهد به معنی محلی که برای استراحت کودک آماده می کنند (اعم از گاهواره یا بستر) گرفته شده است کلمه مهد و مهاد در سوره های مریم / 29، طه/ 53، و بقره/22 آمده است. [15]

جمعی از ارباب و مفسران آن را به فراش یعنی بستر تفسیر کرده اند که هم صاف و نرم است و هم راحت گاهی نیز به مفهوم فراهم آوردن مقدمه و اسباب کار آمده است.[16]

انتخاب مهاد برای زمین بسیار پر معنی می باشد :

1- قسمت های زیادی از زمین نرم و صاف و مرتب، چنان تعبیه شده است که جهت سکونت و زراعت، بسیار مناسب می باشد.

2- همه نیازمندی های بشر از زمین به راحتی استحصال می شود.

3- مواد زائد به راحتی جذب زمین می شود، مثلاً تجزیه و متلاشی شدن اجساد مردگان و نابودی انواع میکروبهای مضر

4- با حرکت وضعی و انتقالی زمین، ایجاد شب و روز و چهار فصل شده که نقش عمده ای در حیات انسانها دارد.

5- آبهای باران را در خود فرو برده و به صورت چشمه و قنات برای تأمین معاش انسانها بیرون می فرستد و خلاصه اینکه در این بستر آرام همه وسایل آسایش و آرامش نوع بشر مهیا و آماده شده است.

3- اوتاد :

کلمه اوتاد، جمع (وتد) است و فعل این واژه یعنی میخ و مسمار است. البته بنا به مجمع البیان، میخ بزرگ را وتد گویند نه میخهای معمولی را. اگر کوه ها میخ خوانده شده شاید از این جهت بوده که پیدایش عمده کوه هایی که در روی زمین است از عمل آتشفشانهای تحت العرضی است که یک نقطه از زمین را می شکافد و مواد مذاب زمینی از آن فوران می کند و به اطراف آن نقطه می ریزد و به تدریج اطراف آن نقطه بالا می آید تا به صورت میخی که روی زمین کوبیده باشند درآید و باعث سکون و آرامش فوران آتشفشان زیرزمین گشته، اضطراب و نوسان زمین از بین برود.[17]

کوه ها همچون زرهی پوسته زمین را در برابر فشار ناشی از مواد مذاب درونی و تأثیر جاذبه جزر و مد ماه حفظ کرده و پناهگاه مطمئنی برای مهد آسایش انسان می سازد. و نیز کسانی كه اندک اطلاعی از علم هواشناسی را دارند می دانند که سورت و شدت بادها هنگامی که به سطح زمین می رسد به وسیله کوه ها شکسته می شود، وگرنه همواره بادهای بسیار شدید، طوفانهای عجیب ایجاد می کرد و آرامش سکنه زمین را بر هم می زد و زندگی را بر همه زندگان نباتی و حیوانی دشوار بلکه محال می ساخت.[18]

از طرفی کوه ها کانونی برای ذخیره آبها و انواع معادن گرانبها هستند. پس با این توضیحات می توانیم کوه ها را میخ زمین بنامیم که موجب سکون و آرامش سطح زمین و اهل زمین هستند.

4- سبات :

سبات از ریشه «سبت» یعنی قطع کردن و بریدن است. گفته اند نامیدن  «یوم السبت، روز شنبه» برای این است که خدای بزرگ در روز یکشنبه آفرینش آسمانها و زمین را آغاز کرده و پس از شش دوران (سته ایام) چنان که در قرآن یاد کرده است در روز شنبه بعد آن را قطع کرد و نامگذاری روز شنبه به عنوان یوم السبت در میان یهود، برای تعطیل ساختن تلاش و کار روزانه از همین ریشه است.[19]

در تفسیر المیزان کلمه سبات به معنی راحتی و فراغت است. چون خوابیدن باعث آرامش و تجدید قوای حیوانی و بدنی می شود و خستگی ناشی از بیداری و تصرفات نفس در بدن از بین می رود سبات را به معنی مرگ نیز بیان کرده اند[20]. و لیکن این معنی بعید است، چرا که خدای تعالی خوابیدن را توفی خوانده نه میراندن حتی تصریح دارد بر اینکه خوابیدن مردن نیست و فرموده «الله یتوفی الا نفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» خدا جانها را در حین مرگ می گیرد و آن را هم كه در خواب است و نمرده نیز می گیرد. زمرد/ 42

تعبیر به سبات اشاره لطیفی به قسمت های قابل توجه ای از فعالیتهای جسمی و روحی انسان در حال خواب است و همین تعطیل موقت سبب استراحت و بازسازی اعضای فرسوده و تقویت روح و جسم و تجدید نشاط انسان و رفع هرگونه خستگی و ناراحتی و بالاخره آمادگی برای تجدید فعالیت می شود با اینکه () یک سوم زندگی انسان را خواب فرا گرفته هنوز اسرار خواب به خوبی شناخته نشده است ولی این مسأله روشن است که خواب نقش عظیمی در سلامت انسان دارد. به راستی یکی از نعمتهای بزرگ خداوند خواب است و اگر نبود، نیروها و اعصاب به سرعت فرسوده می شد و از کار می افتاد بدترین شکنجه ای که بتوان برای کسی تصور کرد همین جلوگیری از خواب است و نیز از فواید معنوی و اخلاقی آن، انقطاع از این عالم است که ما را به طور منظم و مستمر به یاد خواب ابدی و انقطاع کلی می اندازد، زیرا خواب برادر مرگ است (النوم اخو الموت). بعلاوه رؤیاهای صادقانه که برخی از آنها فوق العاده شگفت انگیز است، وجود جهانی دیگر را برای آنها که درک و دقت و انصاف دارند به روشنی اثبات می نماید. خداوند خواب را از نشانه های وجود خود (و من ایاته منامکم باللیل) و پیامبران را قائم مقام نبوت معرفی فرموده اند که فرمود نبوت منقطع است ولی خواب بشارت دهنده مؤمنان باقی است. گرچه خواب به عنوان یک نعمت الهی است ولی از آنجا که خواب شباهتی به مرگ و بیداری شباهتی به رستاخیز دارد می تواند اشاره ای به این مطلب نیز باشد.

5- وهاج :  

از ریشه «وهج» بر وزن «کرج» به معنی روشنایی و شعله و حرارت آتش و آفتاب می باشد که از فاصله دور هویدا است[21]

ذکر این وصف برای این چراغ پر فروغ آسمانی اشاره به دو نعمت بزرگ است، نور و حرارت که خمیر مایه همه مواهب مادی این جهان است. نور خورشید نه تنها تمام منظومه شمسی را روشن کرده بلکه تأثیر عمیقی در پرورش موجودات زنده دارد. خورشید نوری سالم و مجانی و دائمی و از فاصله مناسب در اختیار همه ما می گذارد. اشعه ماوراء بنفش آن باعث از بین رفتن میکروبها می شود. حرارت آن نیز علاوه بر تأثیری که در حیات انسان و حیوان و گیاه بطور مستقیم دارد منبع اصلی وجود ابرها و وزش بادها و نزول بارانها و آبیاری سرزمینهای خشک است.


6- معصرات :

این واژه جمع «معصر» از ریشه «عصر» به معنی فشار آمده و در آیه به مفهوم ابرهای باران زا و گرانباری است که آبی فراوان به همراه دارد، آنگاه با فشرده شدن به وسیله باد بسان ریزش آب لباس تر كه با فشردن آن آب به صورت باران فرو می ریزد و می بارد. [22]

معصرات اسم فاعل است و بعضی گفته اند منظور ابرهای آماده ریزش باران هستند زیرا اسم فاعل گاهی به معنی آمادگی برای چیزی می آید. بعضی نیز آن را صفت بادها دانسته اند که از هر سو ابرها را تحت فشار برای ریزش باران قرار می دهد.

7- ثجاج :

ثجاج از ماده «ثج» بر وزن «حج» به معنی فرو ریختن آب فراوان بصورت مداوم و به شدت بسان خونریزی از بدن بصورت مداوم یا یکباره آمده است.[23]

ثجاج صیغه مبالغه است و كثرت و فزونی را بیان می كند.

8- الفاف :

این واژه جمع «لف و لفیف» به معنی درهم پیچیده آمده است.[24]

کلمه الفاف جمعی است که ازماده خودش مفرد ندارد. [25]

به خودباغ مجازاً نسبت داده شده است یعنی باغها و بوستانهایی که درختانش از کثرت فراوانی به یکدیگر پیچیده اند.


9- میقات :

این واژه از ماده «وقت» برگرفته شده و به معنی وقت مقرر و معلوم آمده است. بسان میعاد و مقدار که از وعد و قدر ریشه دارد و اگر به جاهایی میقات گفته شده به خاطر این است که حضور و توقف و یا گرد آمدن در آنجا وقتِ مقرر و معلومی دارد که باید رعایت شود.[26]

10- مرصاد :

مرصاد اسم مکان است یعنی رصدگاه، و تنبیه است بر این که گذرگاه مردم بر جهنم است و ان منکم الا واردها. مریم/ 71 [27]

اما به باور مقانل، مرصد زندانی است که گنهکاران در آن زندانی می شوند. اما به باور گروهی دیگر دوزخ کمینگاهی است که در آنجا نگهبانان آتش در کمین کفرگرایان و مشرکان هستند و آنان را گرفته و به درون شعله های سرکش آتش پرتاپ می کند.

بعضی نیز گفته اند صیغه مبالغه است به معنی کسی که بسیار کمین می کند. در این حالت خود دوزخ در کمین طغیانگران قرار دارد و آنها را به سوی خود کشانده و در کام خود فرو می برد.

به هر حال از مجموع توضیحات فوق چنین بر می آید که از این گذرگاه عمومی احدی از سرکشان نمی توانند بگذرند یا فرشتگان عذاب آنها را می ربایند و یا جاذبه شدید جهنم.

11- احقاب :

احقاب جمع است اما در این که مفردش چیست؟ آیا حقب به ضمه اول و سکون دوم است و یا حقب به دو ضمه است اختلاف کرده اند و حقب به دو ضمه در قرآن کریم آمده می فرماید (او امضی حقبا. کهف/60) یا مدت طولانی به راه خود ادامه دهم. [28]

اما در تفسیر مجمع البیان مفردش را حقب به فتح اول و سکون دوم گفته است ولی راغب حقبه به كسر اول و سكون دوم را كه به معنای مدت نامعلومی از زمان است بیان داشته است. در مورد واژه احقاب دیدگاه مفسران متفاوت است.

1- برخی از آنها این واژه را به معنی زمانی بسیار طولانی و سالیانی بیشمار که می آیند و می روند بدون آنکه پایانی داشته باشند معنی کرده اند.

2-از دیدگاه مجاهد منظور از احقاب چهل و سه حقب می باشد و هر حقب هفتاد خریف و هر خریفی هفتصد سال و هر سال سیصد و شصت روز و هر روز هزار سال است.

3- برخی دیگر حقب را به معنی چهل سال گفته اند. [29]

12- مفاز :

مفاز اسم مکان یا مصدر میمی از ماده فوز به معنی پیروزی و ظفر یافتن با خیر و نیکی با حصول تندرستی است.[30]

همچنین به معنی نجات و پیروزی که لازمه این معنی است نیز آمده است و با توجه به اینکه مفازاً به صورت نکره ذکر شده است اشاره به پیروزی عظیم و رسیدن به خیر و سعادت بزرگی است.

13- حدائق :

بوستان و باغچه محدود و مشخص و مفرد آن حدیقه است. حدقه چشم نیز از همین باب است. چرا که به وسیله پلکها احاطه شده است و نیز (احدق القوم بفلان) منظور این است که آن گروه دور او را گرفتند و در تفسیر کشف الاسرار حدیقه را باغ بادرو دیوار ترجمه کرده است و اشاره به صلاحیت آن برای سکونت و مصونیت از مداخله دیگران دارد. [31]


14- اعناب :

این واژه جمع عنب به معنی انگور می باشد و هنگامی که خشک گردد به آن کشمش و مویز می گویند.[32]

انگور علاوه بر اینکه از نظر خواص یک غذای کامل محسوب می شود و مواد غذایی آن بسیار نزدیک به شیر مادر است دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت می کند. گذشته از این به قدری مواد مفید در آن وجود دارد که می توان گفت یک داروخانه طبیعی است. در حدیثی از پیامبر می خوانیم (خیر فواکهکم العنب) بهترین میوه های شما انگور است.

15- کواعب اترابا :

کواعب جمع کاعب به معنی دو شیزه ای است که تازه سینه هایش برآمده است و اشاره به آغاز جوانی است و اتراب جمع (ترب) بر وزن (حزب) به معنی افراد هم سن و سال است و بیشتر در مورد جنس مؤنث به کار  می رود و به گفته بعضی در اصل از ترائب به معنی دنده های قفسه سینه گرفته شده که شباهت زیادی با هم دارند.[33]

16- کأساً دهاقا :

کأس بر وزن رأس به معنی جام مملو از نوشیدنی است و گاه به خود جام یا محتوای آن نیز اطلاق می شود.

دهاق را بسیاری از مفسران و اهل لغت به معنی لبریز تفسیر کرده اند ولی در لسان العرب دو معنی دیگر نیز برای آن نقل کرده، پی در پی و صاف و زلال.[34]

17- عطاءً حسابا :

بخششی بسنده و کافی است. واژه حسابا به عقیده بسیاری از مفسران به معنی کافیاً می باشد چنانکه گاه گفته می شود (احسبت) یعنی آنقدر به او بخشید که گفت «حسبی، یعنی کافی است»[35]


تفسیر آیات

پس از معنای لغات و توضیح ظاهر کلمات به بیان تفسیر آیات می پردازیم :

همانطور که قبلاً بیان شد خدای فرزانه سوره قبل را با یاد رستاخیز و هشدار به کافران آن روز به پایان برد و این سوره را با پرسشی تفکر انگیز در مورد رستاخیز آغاز می کند. نخست می فرماید «عم یتسائلون» شرك گرایان و حق ناپذیران درباره چه چیزی از یکدیگر می پرسند.

کلمه عم مخفف «عن ما- ازچه»است و حرف «الف» از کلمة مای استفهامیه حذف شده است و این اختصاص به این مورد ندارد. هرجا که حرف جر بر سر مای استفهامیه در آید (الف) آن حذف می شود مثلاً گفته می شود «لم، مم، علی م ، الی م» که مخفف لما و مما و علی ما و الی ما است[36]پس از بعثت پیامبر و تلاوت آیات قرآن به وسیله آن حضرت و دعوت جامعه به توحید و یکتاپرستی و ایمان به معاد و جهان پس از مرگ و روز رستاخیز و زنده شدن مردگان، کفار و مشرکان به شیوه انکار و تعجب به پرسش از یکدیگر پرداخته و این پرسش را مطرح کردند که محمد (ص) چه می گوید و از فرا رسیدن کدامین روز و زنده شدن چه کسانی خبر می دهد. اگر قرآن کریم خبر از آن را به صورت استفهام آورده برای این است که به پوچی و حقارت و کوچکی آن اشاره کند و بفهماند که پاسخ این تساول آنقدر روشن است که اصلاً جایی برای این تساول نیست. بدیهی است هیچیک از پرسشها که در قرآن کریم از طرف پروردگار بزرگ می شود استفهام حقیقی نیست، زیرا خداوند، دانای نهان و آشکار و بی نیاز از هرگونه پرسشی است بلکه هر یک به تناسب مورد معنی و هدف دیگری دارد. در این آیه نیز استفهام بر تعظیم و تجلیل دلالت می کند و در فارسی نیز معمول است که هرگاه افرادی پست و بی شخصیت از مرد بسیار بزرگی بدگویی و عیب جویی کنند یا درصد معارضه و مبارزه با او باشند، کسی در مقام تعظیم آن بزرگ مرد می گوید اینها با چه کسی طرفیت می کنند؟ یا چه كسی را           می خواهند مغلوب و منفور سازند و از نظرها بیندازند؟!

خداوند نیز با روش محاوره مردم در مقام تفخیم و تعظیم امر بعثت و قرآن و موضوع توحید و قیامت می فرماید ای پیامبر گرامی، از چه گفتگو می کنند و از یکدیگر باز می پرسند؟ بعد خود پاسخ می دهد «عن النباء العظیم* الذی هم فیه مختلفون»

از خبر بزرگ و پر اهمیت (رستاخیز) همان خبری که پیوسته در آن اختلاف دارند. همانطور که قبلاً در مفردات توضیح داده شد، نبأ عظیم همان رستاخیز است ولی سؤالی که مطرح می شود این است که اگر منظور از نبأ عظیم رستاخیز است این امر ظاهراً مورد انکار همه کفار بوده، چرا می فرماید آنها در آن اختلاف دارند در پاسخ می گوئیم بنا به تفسیر نمونه افکار معاد به صورت مطلق حتی در میان مشرکان قطعی نیست، چه اینکه بسیاری از آنها بقای روح را بعد از بدن و به تفسیر دیگر معاد روحانی را اجمالاً قبول داشته اند ولی در مورد معاد جسمانی بعضی از آنها در آن اظهار تردید و شک می کردند که لحن آیات قرآن آن را منعکس کرده است.

«بل ادراک علمهم فی الاخره بل هم فی شک منها بل هم منها عمون» نمل/ 66

نکند علم ایشان به آخرت کامل است نه بلکه در مورد آن در شک هستند.

ولی در تفسیر المیزان آمده است که مشرکین در اصل انکار معاد متفق بودند. اختلافشان تنها در طرزانکار آن بوده است، بعضی آن را محال می دانستند و به خاطر محال بودنش منکر بودند. بنابر آیه هفت سوره سبأ «هل ندلکم علی رجل ینبئکم اذا مز قتم کل ممزق انکم لفی خلق جدید» آیا شما را راهنمایی بکنم به مردی که به شما خبر آورده که بعد از آنکه به کلی متلاشی شدید با خلقی جدید موجود می شوید. بعضی دیگر آن را محال نمی دانستند بلکه تنها به نظرشان بعید می رسیده از این جهت انکارش نموده، به حکایت قرآن می گفتند:

«ایعدکم انکم اذا متم و کنتم تراباً و عظامأ انکم مُخْرَجون هیهات هیهات لما توعدون» مؤمنون/35و36 آیا به شما وعده می دهد که وقتی مردید و خاک و استخوان گشتید دوباره ازخاک خارج می شوید؟ هیهات، هیهات! که چه وعده دور و بعید به شما می دهد.

بعضی هم یقین بدان داشتند و لیکن از در عناد منکر آن می شدند که آیه «بل لجوا فی عتو و نفور» ملک/ 21- ولی در آنها در سرکشی و فرار از حقیقت لجاجت می ورزند. حکایت حال ایشان است. پس خداوند از تساول آنها پاسخ می دهد که : «کلا سیعلمون* ثم کلاً سیعلمون» چنین نیست که آنها فکر می کنند و به زودی می فهمند باز هم چنین نیست که آنها می پندارند و به زودی می فهمند.

در تفسیر نوین آمده است لفظ (کلا) در قرآن کریم 33 بار به کار رفته است.

برخی مفسرین همه جا آن را به معنی زجر و ردع که مشهورترین معانی آن است گرفته اند حتی مواردی را که دیده اند ما بعد کلاً ارتباطی به ما قبل ندارد با تکلف و تأویل آن ارتباط را برقرار می کردند. تا زجر و ردع درست باشد. بعضی ها گفته اند در هر سوره این لفظ باشد نشانه مکی بودن آن است زیرا متضمن معنی تهدید است و با مشرکان سرکش مکه مناسب است.

کتب لغت نیز کلا رابه معنی تنبیه و تحقیق گرفته اند در مجمع البحرین آمده است. بنابر رأی کسائی و ابوحاتم و موافقنشان معنی کلا همیشه و در همه جا ردع و زجر نیست بلکه معنی دیگری دارد که می توان قبل از کلا وقف کرده و به آن ابتدا نمود و در تعیین معنی آن 3 رأس وجود دارد. اول آنکه به معنی حقاً (به راستی) باشد. دوم آنکه الای استفهامیه (هان) باشد. سوم آنکه حرف جواب و به معنی نعم (آری) باشد.

اما در مورد این آیه می توان گفت کلا حرف ردع و زجر است یعنی نه چنان است که کفار می پندارند که توحید و معاد باور نکردنی بوده، بعثت محمد (ص) و نبوت او بی اساس باشد. ممکن است آن را حرف تحقیق و تنبیه بگیریم، در این صورت معنی چنین می شود که هان، یا به راستی خواهند دانست. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که برای تهدید از قیامت و عذاب آخرت، فعلی به کار برده که بر آینده نزدیک دلالت می کند یعنی (س) در اول فعل آورده با اینکه برای چنین آینده ای بسیار دور قاعدتاً حرف (سوف) مناسب به نظر می آید و به آنها فهمانده می شود که اگر در نظر شما این امور محال و بعید است در نظر خداوند تعالی، محقق و قطعی و قریب الوقوع می باشد. برای همین گفته شده هر آینده ای نزدیک است.

خداوند در سوره معارج، ضمن بحث از قیامت می فرماید «انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً» کفار آن روز را دور می پندارند و ما نزدیکش می دانیم.

در تفسیر المیزان آمده است معنی آیه این است که باید دست از این پرس و جو ها بردارند برای اینکه حقیقت امر به زودی برایشان کشف می شود، آن وقت آنچه امروز نمی دانند خواهند دانست و در این تعبیر تهدیدی همانند تهدید آیه «و سیعلم الذین ظَلَمُوا ای منقلب ینقلبون» شعرا/ 227- و به زودی آنها که ستم کرده اند می دانند که بازگشتشان به کجا است.

در آیات یازده گانه بعد به دوازده نعمت مهم با تعبیراتی آمیخته با لطف و محبت و توأم با استدلال و تحریک عواطف اشاره شده است چرا که اگر درکنار استدلالات عقلی احساس و نشاط روحی نباشد کارآیی آن کم است. ابتدا از زمین شروع کرده و می فرماید «الم نجعل الارض مهادا» آیا زمین را گاهواره و محل آرامش شما قرار ندادیم؟ این آیه استفهامی است انکاری در قرآن مکررأ از زمین نام برده شده است و در هر مورد به مناسبت مقام، صنعتی و فایده ای از آن را ذکر کرده است. اگر زمین به جای مسطح بودن در قدم به قدم آن کوه های بسیار بلند و دره های بسیار عمیق بود و سطح زمین را سنگهای بسیار سخت پوشیده یا تلاقهایی فرا گرفته بود که همه را در خود فرو می برد یا پوسته زمین مشتعل و داغ یا بعکس بسیار سرد و پوشیده از یخ بود، آیا امکان زیستن هیچ موجودی برروی آن امکان پذیر بود؟

بطور قطع و یقین این همه شرایط برای زندگی محال است که به صورت تصادف باشد. [37]

ولی از آنجا که ممکن است در برابر زمین مسطح و گاهواره مانند، اهمیت کوه ها و نقش حیاتی آنها فراموش شود در آیه بعد می افزاید «والجبال اوتادا» آیا ما کوه ها را میخهای زمین قرار ندادیم؟ همانطور که قبلاً گفتیم (اوتاد) جمع (وتد) به معنی میخ بزرگ است و مراد از میخ بودن کوه ها این است که معاش اهل زمین به وسیله این کوه ها و منافعی که خدا در آنها به ودیعت سپرده تأمین می شود. چون اگر کوه ها نبودند زمین در زیر پای اهلش در حال نوسان بود و دیگر خانه و کشت و زرعی بر پا نمی شد. [38]

بعد از بیان این دو نمونه از مواهب به سراغ مواهب درونی وجود انسان و آیات انفسی می رود و می فرماید «و خلقناکم ازواجا» ما شما را زوجها آفریدیم.

ممکن است منظور این باشد که شما انسانها را به صورت شکلهای گوناگون آفریدیم یا ما شما را به صورت سیاه و سفید و کوچک و بزرگ و زرد و سرخ و گوناگون آفریدیم. [39]

ولی این تفسیر مناسب تر به نظر می رسد با توجه به اینکه (ازواج) جمع (زوج) و جنس مذکر و مؤنث است و آفرینش انسان از این دو جنس علاوه بر اینکه ضامن بقای نسل او است سبب آرامش جسم و جان او نیز  
می شود.[40]

چنانکه در آیه 21 سوره روم می خوانیم «و من آیاتها ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه» از نشانه های عظمت خداوند تبارک و تعالی این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید و در میان شما محبت و رحمت قرار داد یعنی مذکر و مؤنث هرکدام مکمل دیگری و برطرف کننده کمبودهای طرف مقابل است. علاوه بر انسان حیوان، نباتات، گلها و میوه ها نیز نر و ماده دارند. در سوره حج آیه ششم می فرماید : «وانبتت من کل زوج بهیج» و زمین از هر جفت گیاه و گل خرم و خوش منظر رو یانید. و در سوره شعرا آیه هفتم می فرماید : «کم انبتنا فیها من کل زوج کریم» چه قدر از هر جفت روئیدنی نیکو و عالی در آن زمین رویاندیم و همین معنی در آیه دهم از سوره لقمان و آیه هشتم سوره (ق) تکرار می شود و در سوره رعد آیه چهارم آمده است : «و من کل الثمرات جعل فیها زوجین» و از همه میوه ها و برو بارها در آن زمین دو جفت قرار داد.

آیا همین یک دلیل به تنهایی کافی نیست تا ما بپذیریم که هستی آفریننده مختار دارد که کائنات را در انواع گوناگون آفریده و قوا و غرایض و الهامات فکری و اندام متناسب را به هر نوع عنایت فرموده تا به زندگی خویش ادامه دهند و به کمال لایق خود برسند.

سپس به پدیده خواب که از مواهب بزرگ الهی بر انسان است اشاره کرده و می فرماید : «و جعلنا نومکم سباتا» ما خواب شما را مایه آرامش و آسایش شما قرار دادیم.

تعبیر به سبات، اشاره لطیف به تعطیل قسمت های قابل توجه ای از فعالیت های جسمی و روحی انسان در حال خواب است و همین تعطیل موقت سبب استراحت و بازسازی اعضای فرسوده و تقویت روح و جسم و تجدید نشاط انسان و رفع هرگونه خستگی و ناراحتی و بالاخره آمادگی برای تجدید فعالیت می شود. سپس در رابطه با مسأله خواب سخن از موهبت شب به میان آورده و می فرماید: «و جعلنا اللیل لباسا» ما شب را پوششی قرار دادیم، و بلافاصله میافزاید : «و جعلنا النهار معاشا» روز را وسیله ای برای زندگی قرار دادیم.

کلمه «عیش» به طوری که در راغب آمده است به معنی زندگی است. چیزی که هست کلمه «عیش» مختص به زندگی حیوانی است به این معنی که به زندگی خدای تعالی و ملائکه، عیش گفته نمی شود ولی حیات خدا و حیات ملائکه گفته می شود و کلمه «معاش» مصدر میمی و هم اسم زمان و مکان از (عیش) است و در آیه مورد بحث به یکی از دو معنی اخیر است یعنی زمان یا مکان عیش.[41]

مطابق آیات فوق پرده شب، لباس و پوششی است بر اندام زمین و تمام موجودات زنده ای که روی آن زندگی می کنند فعالیت های خسته کننده زندگی را به حکم اجبار تعطیل کرده، تاریکی كه مایه سکون و آرامش و استراحت است بر همه چیز مسلط می سازد تا اندامهای فرسوده مرمت گردد و روح خسته تجدید قوا نماید چرا که خواب آرام جز در تاریکی میسر نیست. از این گذشته اگر قرار بود نور آفتاب به طور مداوم بتابد تمام گیاهان و حیوانات را سوخته و زمین دیگر جای زندگی نبود. به همین دلیل قرآن مجید، به طور مکرر روی این مسأله تأکید کرده و می فرماید : «قل أرأیتم ان جعل الله علیکم النهار سرمدأ الی یوم القیامه من اله غیرالله یاتیکم بلیل تسکنون فیه» بگوبه من خبر دهید اگر خدا «روز» را تا قیامت بر شما جاویدان کند، چه کسی غیراز خدا است که «شب» برای شما آورد تا در آن آرامش یابید؟ (قصص/72) و به دنبال آن می فرماید : (و من رحمته جعل لکم اللیل و النهار لتسکنوا فیه و لتبتغوا من فضله) (قصص/ 73). از رحمت او است که برای شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش یابید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید.

در قرآن مجید به بسیاری از موضوعات مهم یک بار قسم یاد شده در حالی که به شب هفت بار سوگند یاد شده، می دانیم سوگند به امور مهم یاد می شود و این خود نشانه اهمیت شب است. شب منافع جمعی نیز دارد چرا که سحرگاهش بهترین وقت برای راز و نیاز و عبادت و خودسازی است و همانگونه که قرآن مجید در توصیف پرهیزکاران می فرماید : «و بالاسحارهم یتسغفرون» و آنها در سحرگاهان استغفار می کنند. (ذاریات/18)

روشنایی روز نیز نعمتی بی نظیر است. انسانها را برای کار و تلاش آماده می سازد. گیاهان و حیوانات در پرتوی آن رشد کرده، جنب و جوش و حرکت به وجود می آید و نهایتاً اینکه شب و روز و نظام دقیق تغییرات آنها یکی از آیات خلقت و نشانه های قدرت خداوند است و به علاوه می توان از آن برای تنظیم زمان زندگی به عنوان یک تقویم طبیعی استفاده کرد پس از زمین به آسمان پرداخته می فرماید : (و بنینا فوقکم سبعأ شدادأ) ما بالا سرشما 7 آسمان محکم بنا کردیم.

موضوع آسمانهای هفتگانه همواره تا امروز مورد بحث مفسران و دانشمندان اسلامی بوده و هست عدد هفت در اینجا ممکن است، عدد تکثیر و اشاره به کرات متعدد آسمان و مجموعه های منظومه ها و کهکشانها و عوالم متعدد جهان هستی باشد که دارای خلقتی محکم و ساختمانی عظیم و قوی هستند و یا عدد تعداد به این ترتیب که آنچه ما از ستارگان می بینیم همه به حکم آیه شش سوره صافات: «انا زینا السماء الدنیا بزینت الکواکب» ما آسمان پائین را با ستارگان زینت بخشیدیم، متعلق به آسمان اول است و ماورای آن شش عالم و آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون است.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور طبقات متعدد هوای اطراف زمین است که کره ی زمین را از هجوم مستمر سنگهای آسمانی حفظ می کند و به محض برخورد یکی از این سنگ ها با هوای اطراف، چنان داغ می شود که آتش می گیرد و می سوزد و خاکستر آن به طور ملایم بر زمین می نشیند که ضخامت قشر هوای اطراف زمین را بیش از یکصد کیلومتر تخمین زده اند.[42]

بعد از اشاره اجمالی به آفرینش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ خورشید جهان افروز رفته و می فرماید : «و جعلنا سراجا و هاجا» ما چراغی نورانی و حرارت بخش آفریدیم.

بعد از بیان آماده شدن مسکن و سقف آن اینک چراغی در سقف قرار می دهد تا به زندگی همگان گرما و روشنی بخشد. اگر فاصله زمین تا خورشید زیادتر یا کمتر از آنچه هست می بود و اگر حرکت زمین کندتر یا تندتر می شد و اگر به جای خورشید ستاره دیگری قرار می گرفت زندگی جانوران محال می شد، چرا که در میان میلیونها ستاره تنها و تنها خورشید است که برای ایجاد حیات مناسب می باشد. [43]

به دنبال آن از ماده حیاتی دیگری که ارتباط نزدیکی با تابش خورشید دارد سخنی به میان آورده و می افزاید : «و انزلنا من المعصرات مأءً سَجاجا» و ما از ابرهای باران زا آبی فراوان نازل کردیم.

(معصرات) اشاره به ابرهای بار انزا است. گویی خودش را می فشارد تا آب از دورنش فرو ریزد به گفته بعضی دانشمندان ابرها به هنگام تراکم سیستمی بر آنها حاکم می شود که خود را می فشارد و در نتیجه باران از آن فرو می بارد و این تعبیر در حقیقت از معجزات علمی قران مجید محسوب می شود.[44]

گرچه نزول باران به خودی خود مایه خیر و برکت است هوا را لطیف می کند، آلودگی ها را می شوید، کثیفی ها را با خود می برد، گرما و سرمای هوا را تعدیل می کند، از عوامل بیماری کاسته و به انسان روح و نشاط می بخشد. با این همه، در آیات بعد به 3 فایده مهم آن اشاره کرده و می فرماید : «لنخرج به حباً و نباتا* و جنات الفافا» تا به وسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم و باغهایی پر از درخت.

منظور از «حباً» عبارت ازهر چیزی که دارای شاخه و ساقه است و آن را درو می کنند و همه چیزهایی که مواد غذایی انسان را ساخته و انسان از آنها بهره مند می شود. و واژه «نباتأ» نها آنهآمخا آنها مآآآآآآآآآآآآآآآآآا گیاهان و علفهایی است که حیوانات از آنها می خورند.[45]

گرچه در این دو آیه همین سه منفعت بزرگ برای باران ذکر شده ولی بدون شک منافع باران منحصر به آنها نیست.

سرچشمه پیدایش همه موجودات زنده طبق نص صریح قرآن، آب است.


جهت دریافت فایل سوره نبأ لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 3,900 تومان

خرید

برچسب ها : سوره نبأ , سوره , فضیلت تلاوت سوره نبأ , معارف , ویژگی و سبك سوره نبأ , الهیات , دانلود سوره نبأ , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر